1. ( محاوره ای – عمومی ) : دست کشیدن از کاری سخت یا غیرممکن.
مثال: I tapped out after working 12 hours straight.
بعد از ۱۲ ساعت کار مداوم، بی خیال شدم.
2. ( طنزآمیز – استعاری ) : اعلام پایان توان یا منابع.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: She tapped out of the conversation when it got too heated.
وقتی بحث خیلی داغ شد، او جا زد.
مثال: I tapped out after working 12 hours straight.
بعد از ۱۲ ساعت کار مداوم، بی خیال شدم.
2. ( طنزآمیز – استعاری ) : اعلام پایان توان یا منابع.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: She tapped out of the conversation when it got too heated.
وقتی بحث خیلی داغ شد، او جا زد.
آه در بساط نداشتن
ضربه زدن به ریتم
, ریتم زدن
تسلیم شدن
, ریتم زدن
تسلیم شدن
مجبور به شکست کردن/شدن
پذیرفتن شکست
پذیرفتن شکست
در هنرهای رزمی ترکیبی و ورزش های مشابه، ضربه زدن به زمین برای نشان دادن اینکه قبول دارید که رقیب شما را شکست داده است.

با ضربه چیزی را نشان دادن
با ضربه نشان دادن
با ضربه نشان دادن
تسلیم شدن. خسته. ورشکستن