tap out

پیشنهاد کاربران

1. ( محاوره ای – عمومی ) : دست کشیدن از کاری سخت یا غیرممکن.
مثال: I tapped out after working 12 hours straight.
بعد از ۱۲ ساعت کار مداوم، بی خیال شدم.
2. ( طنزآمیز – استعاری ) : اعلام پایان توان یا منابع.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: She tapped out of the conversation when it got too heated.
وقتی بحث خیلی داغ شد، او جا زد.

آه در بساط نداشتن
ضربه زدن به ریتم
, ریتم زدن
تسلیم شدن
مجبور به شکست کردن/شدن
پذیرفتن شکست
in mixed martial arts and similar sports, to tap the floor to show that you accept that your competitor has beaten you
در هنرهای رزمی ترکیبی و ورزش های مشابه، ضربه زدن به زمین برای نشان دادن اینکه قبول دارید که رقیب شما را شکست داده است.
Suddenly he dropped to his knees and tapped out.
tap out
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/tap-out
با ضربه چیزی را نشان دادن

با ضربه نشان دادن

با ضربه نشان دادن
تسلیم شدن. خسته. ورشکستن