tap

/ˈtæp//tæp/

معنی: شیر آب، شیر، ضربت اهسته، شیر آب زدن به، ضربات اهسته وپیوسته زدن، سوراخ چیزیرا بند اوردن، از شیر اب جاری کردن
معانی دیگر: (به طور سریع و ملایم) زدن، نواختن، ضربه زدن، آهسته زدن، تق تق زدن، (با ضربه های تند و سبک) انجام دادن، (مثلا برای عضویت در باشگاه) برگزیدن، پذیرفتن، ضربه ی سبک و تند، کم تکان، ریزتکان، تکانچه، تلنگر، (کفش) پاشنه یا تخت نوزدن، پینه دوزی کردن، پاشنه ی تازه، تخت تازه، گلمیخ پاشنه ی کفش، رقص ((تپ)) (tap dance) کردن، با صدای تپ تپ یاتلپ تلپ حرکت کردن، (برای بستن سوراخ بشکه یا در بطری و غیره) توپی، گوه، سوراخگیر، دستگاه قلاویز کردن مهره و داخل لوله، قلاویزگیر، قلاویز کردن، (به ویژه از حفره یا غده یا اندام) در آوردن مایع، بیرون کشی، در کشی، کشیدن، شیر زدن (به لوله یا بشکه و غیره)، (با توپی و غیره) بستن، (برای گرفتن شیره ی درخت) تنه ی درخت را سوراخ کردن، شیره گرفتن، بهره گیری کردن، بهره برداری کردن، (لوله ی آب و گاز و غیره یا سیم برق و غیره را) به لوله یا سیم اصلی وصل کردن، (با وصل کردن به سیم تلفن دیگران) مخفیانه به مکالمات تلفنی گوش دادن، نیوشه کردن، نیوشیدن، (وسیله ی بستن لوله یا بند آوردن جریان آب) توپی، تاپ، بند آور، (مشروب و غیره) بشکه ای، در آورده از سوراخ بشکه، مخفف: taproom، گوش دادن مخفیانه به مکالمات تلفنی (رجوع شود به: wiretap)، (سوراخ بطری یا بشکه و غیره) گشودن، باز کردن، توپی را برداشتن، (عامیانه) پول قرض کردن، (از کسی) پول در کشیدن، شیر اب، شیراب زدن به، بهره برداری کردن از، سورا  چیزیرا بند اوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: taps, tapping, tapped
(1) تعریف: to strike or cause to strike lightly, and often several times.
مترادف: pat, patter
مشابه: drum, hammer, hit, knock, peck, rap, strike

- She tapped the desk with her pencil.
[ترجمه *_*] او با مدادش به میز ضربه زد.
|
[ترجمه گوگل] با مدادش روی میز ضربه زد
[ترجمه ترگمان] با مداد به میز ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I tapped him on the arm to wake him up.
[ترجمه *_*] به آرنجش ضربه زدمتا او را بیدار کنم
|
[ترجمه شان] برای بیدار کردنش ، به بازوی او ضربه زدم.
|
[ترجمه گوگل] ضربه ای به بازوش زدم تا بیدارش کنم
[ترجمه ترگمان] به بازویش ضربه زدم تا بیدارش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to put into or remove from a position, attachment, or the like by tapping.
مترادف: beat, hit, knock
مشابه: drive, pat, strike

- The shoemaker tapped a cleat on the shoe.
[ترجمه گوگل] کفاش گیره ای به کفش زد
[ترجمه ترگمان] کفاش کفش به پا کوفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to strike a surface lightly once or several times.
مترادف: drum, patter, peck
مشابه: hammer, knock, pat, rap, strike

- She tapped on the door before entering.
[ترجمه گوگل] قبل از ورود به در زد
[ترجمه ترگمان] قبل از ورود به در ضربه ای به در زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: tapper (n.)
(1) تعریف: one or more light blows or raps.
مترادف: pat, peck, rap
مشابه: beat, blow, chuck, hit, knock, rat-a-tat, strike, stroke

- He gave the dog a little tap on the head.
[ترجمه M.ap] او سر سگ را با دست نوازش کرد ( به آرامی به روی سر سگ زد )
|
[ترجمه گوگل] کمی به سر سگ زد
[ترجمه ترگمان] به سگ شیر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the noise made by such a rap.
مترادف: patter, rap
مشابه: drumbeat, knock, rat-a-tat, stroke

- I heard a tap on the door.
[ترجمه گوگل] صدای ضربه ای به در شنیدم
[ترجمه ترگمان] صدای ضربه زدن به در را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a thin layer of leather or other material added to the heel or sole of a worn shoe.
مترادف: resole
مشابه: cleat, sole

(4) تعریف: a metal cleat fastened to the toe or heel of a shoe to protect against wear, or to enable a tap dancer to make sharp clicking noises.
مشابه: cleat
اسم ( noun )
عبارات: on tap
(1) تعریف: a device to control the flow of liquid or gas from a pipe or container, or a plug to prevent such a flow; spigot; faucet.
مترادف: bung, cock, faucet, petcock, plug, spigot, spile, stopcock, stopper, valve
مشابه: cork, peg

- Water flows through when the tap is open.
[ترجمه گوگل] هنگامی که شیر آب باز است، آب از آن عبور می کند
[ترجمه ترگمان] وقتی که شیر باز می شود، آب جاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an act or instance of, or a device for, wiretapping.
مترادف: bug, wire, wiretap, wiretapping, wiring

- The investigators placed a tap on the suspect's telephone.
[ترجمه اصغر عابدی] بازرسان روی تلفن مظنون شنود گذاشتند
|
[ترجمه گوگل] بازرسان روی تلفن مظنون ضربه زدند
[ترجمه ترگمان] بازرسان یک ضربه به تلفن مظنون وارد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the surgical drawing of bodily fluid, as from the spine.
مترادف: aspirating, bloodletting, phlebotomy
مشابه: cupping, draining, leeching

- a spinal tap
[ترجمه گوگل] یک ضربه ستون فقرات
[ترجمه ترگمان] یه تزریق نخاعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a tool for cutting a screw thread inside a cylindrical opening.
مشابه: bore
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: taps, tapping, tapped
مشتقات: tapper (n.)
(1) تعریف: to put a spigot or hole in (a container) in order to draw off liquid or gas.
مشابه: open, uncork, unplug

- The surgeon tapped the patient's chest with a hollow needle in order to remove the fluid.
[ترجمه گوگل] جراح با یک سوزن توخالی به سینه بیمار ضربه زد تا مایع را خارج کند
[ترجمه ترگمان] جراح با سوزنی گودی به سینه بیمار ضربه زد تا مایع را از بدنش خارج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to draw off (liquid, gas, electricity, or the like), or draw off from (a main pipe, wire, or the like).
مترادف: bleed, drain, draw
مشابه: aspirate, extract, pipette, sap, siphon

- We tapped sap from the tree.
[ترجمه گوگل] از شیره درخت زدیم
[ترجمه ترگمان] ما از درخت شیره خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We tapped the tree.
[ترجمه گوگل] به درخت زدیم
[ترجمه ترگمان] به درخت ضربه زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to draw upon (some resource or a supply of funds).
مترادف: draw on
مشابه: employ, exploit, milk, mine, utilize

- She tapped her savings to buy an expensive gift.
[ترجمه گوگل] او از پس انداز خود برای خرید یک هدیه گران قیمت استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] اون به پس انداز اون ضربه زد تا یه هدیه گرون بخره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to connect wires secretly to (a telephone line) for the purpose of eavesdropping; wiretap.
مترادف: wire, wiretap

- His phone line was tapped by the police.
[ترجمه گوگل] خط تلفن او توسط پلیس شنود شد
[ترجمه ترگمان] خط تلفنش توسط پلیس تماس گرفته شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to cut screw threads in (an object or opening).
مشابه: bore

جمله های نمونه

1. to tap a bolt
مهره را حدیده کردن

2. to tap a cask
سوراخ بشکه را گرفتن

3. to tap a message with the fingers
بازدن انگشتان پیام فرستادن

4. to tap a rubber tree
از درخت کائوچو شیره گرفتن

5. to tap a sugar maple
تنه ی درخت افرای شکری را سوراخ کردن

6. to tap the abdomen
آب شکم را کشیدن

7. on tap
1- (آبجو و غیره) در بشکه (و آماده ی بیرون کشیدن و خوردن)،بشکه(ای)

8. beer on tap
آبجو بشکه

9. i heard a tap on the door
صدای ضربه ی ملایمی را بر در شنیدم.

10. to put a tap in a cask opening
سوراخ بشکه را با توپی گرفتن

11. it is illegal to tap into somebody else's electrical line
وصل کردن سیم خود به سیم برق دیگری غیر قانونی است.

12. other sports facilities are also on tap
تسهیلات ورزشی دیگری نیز در دسترس است.

13. The water was dripping from the tap.
[ترجمه گوگل]آب از شیر آب می چکید
[ترجمه ترگمان]آب از شیر می چکید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When you want a bath,you turn on the tap.
[ترجمه گوگل]وقتی می خواهید حمام کنید، شیر آب را باز می کنید
[ترجمه ترگمان] وقتی حموم کنی، شیر رو روشن می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The tap won't turn off and there is water all over the floor.
[ترجمه گوگل]شیر آب بسته نمی شود و آب در سراسر زمین وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شیر خاموش نمی شود و آب روی زمین ریخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A drip of water fell from the tap.
[ترجمه گوگل]یک قطره آب از شیر آب افتاد
[ترجمه ترگمان]یک قطره آب از شیر می چکید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Since man is able to tap such resources as oil and metals, why can't he develop and harness other energy resources?
[ترجمه گوگل]از آنجایی که انسان قادر به بهره برداری از منابعی مانند نفت و فلزات است، چرا نمی تواند منابع انرژی دیگر را توسعه دهد و از آنها استفاده کند؟
[ترجمه ترگمان]از آنجا که بشر قادر است از این منابع به عنوان نفت و فلزات بهره برداری کند، چرا نمی تواند منابع انرژی دیگر را توسعه و مهار کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. This tap is stiff; it won't turn on.
[ترجمه گوگل]این شیر سفت است روشن نمی شود
[ترجمه ترگمان]این ضربه محکم است، روشن نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She forgot to turn off the tap, so there was water all over the floor.
[ترجمه صادق نیکنام] فراموش کرد شیر آب را ببندد، بنابرین آب روی زمین را فرا گرفته بود
|
[ترجمه گوگل]او فراموش کرد شیر آب را ببندد، بنابراین تمام زمین آب بود
[ترجمه ترگمان]یادش رفت شیر را خاموش کند، بنابراین آب روی زمین ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Connect the hose to the tap and turn on the water.
[ترجمه گوگل]شلنگ را به شیر آب وصل کنید و آب را باز کنید
[ترجمه ترگمان]شلنگ را به شیر آب وصل کنید و آب را روشن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیر آب (اسم)
spout, stopcock, faucet, tap, spigot

شیر (اسم)
valve, plug, lion, faucet, tap, milk

ضربت اهسته (اسم)
tip, tap

شیر آب زدن به (فعل)
tap

ضربات اهسته وپیوسته زدن (فعل)
tap

سوراخ چیزیرا بند اوردن (فعل)
tap

از شیر اب جاری کردن (فعل)
tap

تخصصی

[عمران و معماری] شیر
[برق و الکترونیک] سر و سط، انشعاب اتصالی که در نقطه ای بجز دو انتهای مقاومت یا پیچک بر قرار می شود . - انشعاب، میان سر

انگلیسی به انگلیسی

• light blow, gentle knock, rap; faucet, device which regulates the flow of a liquid through a pipe; stopper, plug; removal of bodily fluid (medicine); connection in an electrical circuit; wiretap; tool which cuts an internal screw thread
strike gently, rap lightly; furnish with a tap; pierce in order to release a fluid; wiretap; cut screw threads into an object
a tap is a device that you turn in order to control the flow of a liquid or gas from a pipe or container.
if you tap something or tap on it, you hit it lightly with your fingers or with something else such as a hammer. verb here but can also be used as a count noun. e.g. i heard a soft tap at the front door.
if a phone is tapped, a device is secretly connected to it so that one person can listen to another person's calls without them knowing.
if you tap a resource or a situation, you make use of it by getting from it something that you need or want.

پیشنهاد کاربران

سلام خدمت معادل جویان عزیز ،
اگر شما هم مثل من از دست این واژه سه حرفیِ نیم وجبی ریزه میزه شیک ولی چِغِر و همه جا حاضر به تنگ آمده اید، لطف کنید به لیست معادل هایش نگاه گنید،
برگرفته از : دیکشنری آنلاین کمبریج
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - کوبیدن یا ضربه زدن با نوک چیزی مانند انگشت یا شاخه به صورت آرام
tap someone on the shoulder
بر شانه کسی زدن
Someone tapped me on the shoulder.
یه نفر بر شانه ام زد.
۲ - با انگشت بر روی اسکرین موبایل، تبلت زدن
۳ - کارت زدن هنگام ورود به مترو، سوار شدن به اتوبوس
Passengers pay for individual bus journeys by tapping their bank cards on a reader when they get on.
مسافرین حین سوارشدن به اتوبوس، کارت خود رو بر روی ریدر تپ می کنند.
۴ـ استفاده کردن، بهره برداری کردن
For more than a century, Eastern cities have expanded their water supplies by tapping ever more remote sources.
برای بیش از یک قرن، شهرهای شرقی منابع آب خود را با استفاده از آب های دور توسعه داده اند.
۵ - شنود - دستگاه کوچکی که در موبایل یا گوشی کسی جهت جاسوسی کار گذاشته می شود.
He suspected that his phone had been tapped.
وی مشکوک به شنود گوشی اش شد.
۶ - شیر آب، گاز، بشکه آبجو،
Turn the tap off. شیر آب رو ببند
Turn the tap on شیر آب رو باز کن
۷ - محل تامین پول، اطلاعات
The industry requires huge financial support and it looks as though the government is willing to turn on the tap.
صنعت به پول عظیمی نیاز دارد و مثل اینکه دولت در نظر دارد تامینش کند.
۸ - tap dancing نوعی رقص
۹ - on tap آبجو از بشکه پر کردن و خوردن
۱۰ - on tap همیشه تو ذهنمه
Working in a library as I do, I have all this information on tap.
کار کردن تو کتابخونه باعث شده که اطلاعات همیشه تو ذهنم باشه

ترجمه همه دوستان درست بود.
قبل از اینکه کامنت من را بخوانید ، به عکسی که از خبرگزاری CNN ضمیمه کرده ام ، توجه کنید و زیر نویسی را که بعنوان Head line نوشته است ، بدقت بررسی کنید.
یک مدتی است میخواستم برای Tap , کامنت بنویسم ، چون فکر میکردم ، معنی منحصر به فرد و یونیک آنرا فقط خودم بلدم ، ولی در کمال شگفتی دیدم خانم نیکا حسنی قبل از من این معنی را نوشته اندو جایی برای پز دادن من نگذاشتند !!! آفرین . خانم حسنی واژه ی ( انتخاب کردن ) را نوشته اند .
...
[مشاهده متن کامل]

کوتاه و سر راست و درست توی خال !!!
من توضیحی برای کامنت ایشان مینویسم :
برای انتخاب کردن ، ( choose ) را همه بلدیم. ولی ما غذا را هم choose میکنیم . رنگ و مدل ماشین را هم همینطور . یعنی نوعی سلیقه ی شخصی بدون دلیل منطقی برای انتخاب داریم ، خوشمان آمده ، همینطور الکی . ولی اگر در مقام مدیریت جایی، بخواهیم کسی را انتخاب کنیم ، بهتر و قشنگتر است که Tap را بکار ببریم. این یعنی طرف مورد نظرمان از میان سایر گزینه ها به دلایل منطقی و محکمه پسند انتخاب شده است.
همینطور درباره واژه appointed یعنی منصوب شده به مقامی خاص - باز خیلی رسمی و اداری است.
بهتر است برای منصوب کردن هم از Tap استفاده کنیم.
البته choose و یا appoint هم درست است که بکار ببریم ، اشتباه نیست ، اما tap را که استفاده کنیم، یعنی خیلی به پیچش های زبان انگلیسی واردیم .

tap
انتخاب کردن
زدن
بهره برداری کردن، استفاده کردن
ضربه / لمس
مثال: He gave a tap on the door before entering.
پیش از ورود به در، یک ضربه به در داد.
This term is used to refer to water that comes directly from a tap or faucet in a building. It is commonly used to differentiate from bottled or filtered water.
این اصطلاح برای اشاره به آبی استفاده می شود که مستقیماً از یک شیر آب در یک ساختمان می آید. معمولاً برای تمایز از آب بطری شده یا فیلتر شده استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

آب شیر
“I always drink tap water because it’s free and easily accessible. ”
A person might say, “I prefer tap water over bottled water for environmental reasons. ”
A friend might ask, “Can you fill my water bottle with tap?”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-water/
تَکوفتن
( Takuftan )
( تک کوفتن )
[دیجیتال]
ضربه انگشت ، ضربه انگشتی ، لمس انگشتی
با انگشت زدن ، با انگشت ضربه زدن ، با انگشت لمس کردن
چرت زدن ، بی دقتی کردن ، درست مهیا نشدن , خواب کوتاه ، هر سطح نرم و پرز مانند فرش و موکت
Hills with a nap of green grass
تپه هایی با پوششی یا سطحی از علفزار سبز
When I wake up from my nap
I want my juice box my tablet and my food on the table
to use a small device attached to a phone in order to listen secretly to what people are saying
استفاده از یک دستگاه کوچک متصل به تلفن برای گوش دادن مخفیانه به صحبت های مردم
شنود کردن تلفن
tap a phone /He suspected that his phone had been tapped.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/tap
[اتصالات رزوه ای]
قلاویز _ قلاویز کردن
taptaptaptap
[noun/verb]
دستگاه قلاویز کردن مهره و داخل لوله - قلاویزگیر - قلاویز کردن
tap Vs die
A tap is used to cut or form the female portion of the mating pair ( e. g. a nut ) . A die is used to cut or form the male portion of the mating pair ( e. g. a bolt ) .
...
[مشاهده متن کامل]

⭐⭐⭐
tap= قلاویز یا ایجاد رزوه از داخل برای ایجاد مادگی اتصال رزوه ای
die= حدیده یا ایجاد رزوه از بیرون برای ایجاد نری اتصال رزوه ای
⭐tap drill⭐
1 ) A tap drill is a tool used to cut a cylindrical opening in a piece of stock, usually metal, prior to tapping it, which is the process of cutting threads in the inside surface to accept a screw. The tap itself is a hard metal cylinder with sharp threads, inserted into the hole created by the tap drill and turned to cut threads in the inside surface of the cylinder, forming the female half of a mating pair, such as a nut. The male half, a screw or a bolt, is formed by using specialized dies to cut threads onto pre - formed metal cylinders with a special die, in a process called threading.
2 ) a tap drill is a hardened drill bit used to cut holes in metal. The most important consideration in selecting a tap drill is that it's the proper size for the tap that will be used to cut the threads. It's critical to remove as much metal from the hole as possible so there's no extra metal left for the tap to cut, which can significantly increase the stress on the tap. The tap drill is sized by its length, as well as by its diameter, because the hole drilled is countersunk; that is, it's slightly wider at the top than the rest of the hole. This countersink accommodates the tap, which is slightly tapered at its tip. This taper facilitates seating the tap prior to beginning the process of cutting the threads.
3 ) A drill of the correct size to produce the hole for a specified tap size.
4 ) a drill for drilling a hole of exact diameter for tapping
5 ) Many modern craftsmen pride themselves in their proficiency in tapping and threading their own fasteners for custom work. When fabricating from sheet metal, for example, it is frequently necessary to tap holes for nuts and screws to fasten the workpiece to other components. When this is done, the taps are matched to commercially - available bolts and screws. Hand tapping can be a time - consuming job, though, with the tap being frequently reverse - rotated to break off and remove the metal shards being created. If this isn't done, the shards can interfere with the tapping process. Thus, all the fasteners available commercially are machine - made, and most of those used in custom work are also machined.

شیرآب در انگلیسی tap
شیر آب در اِمریکن faucet
در مبحث استفاده از فناوری های جدید برای انتقال اطلاعات، نظیر قابلیت NFC، عبارت Tap به معنی نگه داشتن حسگرهای NFC دو دستگاه از فاصله بسیار نزدیک در مقابل هم است تا زمانی که دستگاه ها صدا یا لرزشی را به عنوان تأییدبرقراری اتصال پخش کنند. ( نیازی به ضربه زدن نیست و در این مبحث، ترجمه این عبارت تحت عنوان ضربه زدن اشتباه است )
...
[مشاهده متن کامل]

When you tap your phone against an NFC - readable device, the NFC sticker will detect the signal and send information to your phone or tablet.

[پزشکی] کشیدن مایع از یک حفره
لگد زدن
مثل لگد زدن در شکم مادر
faucet
ابی که از شیروان می اید یا عامیانه اب نل
( پول، انرژی ) برداشت کردن، برداشتن،
استفاده، بهره برداری ازچیزی برای کاری
شیرآب
to choose someone for a job
انتخاب کردن کسی برای یک شغل
Shortly before the war began, US intelligence claimed that Medvedchuk had been tapped by the Kremlin for a puppet government in a postwar regime
...
[مشاهده متن کامل]

tap sb to do sth /The board tapped him to lead the company through bankruptcy reorganization.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/tap
tap به معنی ضربات کوچک با tab به معنی زبانه، سربرگ یا برگه اشتباه نشود.
tap ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: تک‏ضربی
تعریف: آوایی که تنها در نتیجۀ یک ‏بار تماس سریع نوک زبان با سقف دهان تولید شود
Touch sth quicklime withave your hand or feet
به ارامی ضربه زدن
( پول یا چیزی رو ) به کار ی زدن، استفاده و بهره گرفتن از چیزی برای کاری
There is a rich vein of literary talent here just waiting to be tapped by publishers.
یادش آمد
tap در زبانشناسی: در آوا شناسی به معنی "زنش" "زنشی " ضربه عربی آن است
tap ( one ) for ( something )
1. To select someone for some particular opportunity, especially to take up a specific role, position, or purpose. Often used in passive constructions.
The decorated general has been tapped by the president for the position of Secretary of State.
...
[مشاهده متن کامل]

I can't believe the boss tapped me for the big promotion!
2. To ask one for something, especially money.
He tapped his parents for $50 to cover the cost of the ticket.
Every week, Janet taps me for a couple dollars. It has really started adding up!
https://idioms. thefreedictionary. com/
انتخاب یک نفر برای وظیفه یا موقعیت یا جایگاهی خاص ( در این معنی با این ساختار هم دیدم: he had been tapped to led us )
درخواست چیزی از کسی، به خصوص پول

1.
To draw liquid from
To drain
To pour out
To draw off
To pump out
To extract
To remove
2.
To make use of
To put to use
To use
To utilize
To turn to account
...
[مشاهده متن کامل]

3.
To listen in on/to
To wiretap
To eavesdrop on
To spy on
To monitor
To overhear
To bug
To get on record

دق کردن
اتصال میانی در ترانسفورماتور
اگاه شدن
strike sb/sth gently with a light blow or blows : Ralph tapped me on the shoulder
hit
knock
strike
ضربه زدن
به عنوان اسم:
شیر، فلکه
در برق هم معنی " انشعاب" میده
Can i tap you out یعنی چی
( پول، انرژی ) برداشت کردن، برداشتن، بهره برداری کردن
چون کلمه ی tapیعنی با دست ضربه زدن میباشد لذا در طیف مجازی آن هم برداشت کردن ( فرضا با دست ) از پول یا انرژی بهتر به ذهن متبادر میشود و راحتتر از بر میگردد.
...
[مشاهده متن کامل]

People are tapping into power supply illegally
مردم دارند بطور غیر قانونی از منبع برق برداشت میکنند ( دستبرد میزنند )

عمودی ( ریشه عمودی )
شنود کردن
گوش دادن مخفی به مکالمات تلفنی
tap into: ایجاد رابطه برای بهره گرفتن و استفاده کردن از چیزی. قدری معنای منفی در آن مستتر است.
تاثیر گذاشتن
شیر آب
Turn on the tap
Turn off the tap
آسیب زدن، ناخونک ردن
ضرب اَنگشت
اب شرب از شیر آب ( عامیانه )
?Tap or bottled
به کارگرفتن
ضربه زدن البته اینکه بعضی اوفات آدم باپاش ضربه میزنه یا اونو تکان میده یا با دستش این کار رو میکنه هم میشه. . . ^^
نهایت بهره و استفاده را بردن
ضربات اهسته
بکارگیری - استفاده ( as a verb )
[رایانه]
زبانه ، برگه ، سربرگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٢)

بپرس