tantamount

/ˈtæntəˌmɑːwnt//ˈtæntəmaʊnt/

معنی: همپایه، برابر، معادل، هم کف، بمثابه
معانی دیگر: (معمولا با: to) برابر (با)، به منزله ی، در حکم، به مثابه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: equal to or the same as; equivalent.
مشابه: alike, coordinate, equal, equivalent

- His act was tantamount to treason.
[ترجمه امیرمحمد] کاری که او کرد همچون خیانت بود
|
[ترجمه گوگل] عمل او مساوی با خیانت بود
[ترجمه ترگمان] کاری که او می کرد این بود که در حد خیانت کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. negotiating with them is tantamount to a de facto recognition of their government
مذاکره با آنها به مثابه به رسمیت شناسی بالفعل دولت آنها است.

2. among them, shaking hands was tantamount to a pledge of marriage
در میان آنان دست فشردن به منزله ی قول ازدواج بود.

3. any violent crossing of the border will be tantamount to a declaration of war
هرگونه عبور خشونت آمیز از مرز به منزله ی اعلان جنگ خواهد بود.

4. The King's request was tantamount to a command.
[ترجمه گوگل]درخواست پادشاه مساوی با یک فرمان بود
[ترجمه ترگمان]درخواست پادشاه به مثابه دستوری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To leave a dog home alone is tantamount to cruelty.
[ترجمه گوگل]تنها گذاشتن سگ در خانه مساوی است با ظلم
[ترجمه ترگمان]ترک کردن یک سگ به تنهایی برابر با بی رحمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her statement is tantamount to a confession of guilt.
[ترجمه گوگل]اظهارات او معادل اعتراف به گناه است
[ترجمه ترگمان]بیانیه او برابر با اعتراف به گناه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If he resigned it would be tantamount to admitting that he was guilty.
[ترجمه امیرمحمد] اگر او استعفا میداد به منزله این بود که بپذیرد گناهکار است
|
[ترجمه گوگل]اگر او استعفا می داد به منزله اعتراف به مقصر بودن او بود
[ترجمه ترگمان]اگر استعفا داده بود، این بود که قبول کند گناهکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In safe seats selectionist tantamount to election.
[ترجمه گوگل]در کرسی های امن، گزینشگر مساوی با انتخابات است
[ترجمه ترگمان]در صندلی های راحتی، selectionist برابر با انتخابات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Journalists argued that the law was tantamount to censorship.
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران استدلال کردند که این قانون مساوی با سانسور است
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران مدعی بودند که این قانون برابر با سانسور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A simple error of judgement was tantamount to artistic suicide.
[ترجمه گوگل]یک اشتباه ساده در قضاوت مساوی با خودکشی هنری بود
[ترجمه ترگمان]خطای ساده قضاوت در حکم خودکشی هنری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Critics say the arrangement is tantamount to a dictatorship.
[ترجمه گوگل]منتقدان می گویند که این ترتیب معادل یک دیکتاتوری است
[ترجمه ترگمان]منتقدان می گویند که این قرارداد به مثابه دیکتاتوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This has been distorted in the press as tantamount to planning violent attacks on the summit.
[ترجمه گوگل]این امر در مطبوعات تحریف شده است و به منزله برنامه ریزی برای حملات خشونت آمیز به قله است
[ترجمه ترگمان]این موضوع در مطبوعات به اندازه برنامه ریزی حملات خشونت آمیز در این نشست تحریف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He considered it an impossible feat, tantamount to asking for eighteen miracles in a row.
[ترجمه گوگل]او آن را یک شاهکار غیرممکن می‌دانست، یعنی درخواست هجده معجزه پشت سر هم
[ترجمه ترگمان]او این کار را یک شاهکار غیرممکن می دانست، tantamount بود که از هیجده معجزه در یک ردیف تقاضا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For campaign strategists, this was tantamount to spinning straw into gold.
[ترجمه گوگل]برای استراتژیست های مبارزات انتخاباتی، این مساوی با چرخاندن کاه به طلا بود
[ترجمه ترگمان]برای استراتژیست ها جهت مبارزه، این به مثابه تبدیل کاه به طلا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همپایه (اسم)
tantamount

برابر (صفت)
plain, symmetric, symmetrical, equal, equivalent, homological, square, parallel, double, paired, tantamount, equipollent

معادل (صفت)
equivalent, tantamount, equipollent

هم کف (صفت)
tantamount, floor-length

بمثابه (صفت)
tantamount

انگلیسی به انگلیسی

• equivalent to, equal to
if you say that one thing is tantamount to another, you mean that it is almost the same as it; a formal word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Equivalent in effect or value ⚖️
🔍 مترادف: Equal
✅ مثال: His silence was tantamount to an admission of guilt.
به منزله، در حکم، برابر است با
equivalent, commensurate, equal, synonymous
( پارسی ) هم ارز ، همعنا، همچم = ( آلمانی ) gleichbedeutend = ( انگلیسی ) tantamount
tantamount to = به سانِ . . . ، به مانندِ . . .
The same as
Equal
Close
Alike
A victory that is tantamount to defeat
پیروزی که برابر/معادل با شکست است.
مانندِ، مثلِ، همچون

بپرس