tanker

/ˈtæŋkər//ˈtæŋkə/

معنی: تانک، کشتی نفتکش، اتومبیل نفت کش
معانی دیگر: (کشتی) نفتکش، رجوع شود به: tank car، کامیون نفتکش، کامیون تانک دار (برای حمل نفت یا گاز یا آب و غیره)، تانکر، اتومبیل نفش کش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an airplane, ship, or truck designed to transport oil or other liquids in bulk.

جمله های نمونه

1. a tanker off the coast of bushehr
کشتی نفت کش در نزدیکی ساحل بوشهر

2. an oil tanker
(کشتی یا کامیون) نفت کش

3. an oil tanker sailed into the harbor
یک کشتی نفتکش وارد بندرگاه شد.

4. a boat tugged the tanker into the harbor
یک قایق،کشتی نفتکش را به بندرگاه یدک کشید.

5. Last night a cargo ship collided with a tanker carrying crude oil.
[ترجمه گوگل]شب گذشته یک کشتی باری با نفتکش حامل نفت خام برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]شب گذشته یک کشتی باری با یک تانکر حامل نفت خام برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The tanker ran aground in heavy seas and is breaking up on the rocks.
[ترجمه گوگل]نفتکش در دریاهای سنگین به گل نشست و در حال شکستن روی صخره ها است
[ترجمه ترگمان]تانکر در دریاهای سنگین به گل نشسته است و در حال شکستن سنگ ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The tanker took on 200,000 barrels of crude oil.
[ترجمه گوگل]این نفتکش 200 هزار بشکه نفت خام حمل کرد
[ترجمه ترگمان]تانکر ۲۰۰ هزار بشکه نفت خام به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A tanker driver died when his lorry veered off the motorway.
[ترجمه گوگل]یک راننده تانکر بر اثر انحراف کامیونش از بزرگراه جان خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که کامیون از بزرگراه منحرف شد، یک راننده تانکر جان خود را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The oil tanker was grounded on a sandbank.
[ترجمه گوگل]تانکر نفت بر روی یک ساحل شنی زمین گیر شده بود
[ترجمه ترگمان]تانکر نفت بر روی یک sandbank بسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The oil tanker ran / went aground off the Spanish coast.
[ترجمه گوگل]نفتکش در سواحل اسپانیا به گل نشست
[ترجمه ترگمان]تانکر نفتی فرار کرد \/ در ساحل اسپانیا به گل افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The oil tanker ran/went aground on a mud bank in thick fog.
[ترجمه محمد امامی] نفتکش در مه غلیظی، بر سطحی از گل و لای به گل نشست
|
[ترجمه گوگل]تانکر نفت در مه غلیظ بر روی یک گل و لای به گل نشست
[ترجمه ترگمان]تانکر نفتی در مه غلیظ بر روی یک بانک گلی به گل نشسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tanker was discharging thousands of gallons of oil.
[ترجمه گوگل]نفتکش هزاران گالن نفت تخلیه می کرد
[ترجمه ترگمان]تانکر هزاران گالن نفت را تخلیه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The oil tanker jack-knifed after skidding on the ice.
[ترجمه گوگل]جک تانکر نفت پس از سر خوردن روی یخ چاقو خورد
[ترجمه ترگمان]تانکر نفت بعد از آن که روی یخ لیز خورد، جک - شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The tanker failed to respond to a command to stop.
[ترجمه محسن خادمی] نفتکش نتوانست به فرمانِ توقف پاسخ دهد.
|
[ترجمه گوگل]نفتکش به دستور توقف پاسخ نداد
[ترجمه ترگمان]تانکر نتوانست به فرمانی که توقف کند پاسخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تانک (اسم)
tank, panzer, tanker

کشتی نفتکش (اسم)
tanker

اتومبیل نفت کش (اسم)
tanker

تخصصی

[عمران و معماری] کشتی نفتکش
[مهندسی گاز] نفتکش
[نفت] کشتی تانکر

انگلیسی به انگلیسی

• vehicle designed to transport liquids in bulk
a tanker is a ship or truck used for transporting large quantities of gas or liquid.

پیشنهاد کاربران

A Tanker is a soldier who operates and maintains tanks. They are responsible for driving, loading ammunition, and operating the tank’s weapons systems.
سربازی که مسئول رانندگی، بارگیری مهمات و عملیات سیستم های تسلیحاتی تانک است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
The tankers provided fire support for the infantry during the assault.
In a conversation about armored warfare, someone might say, “Tankers play a crucial role in modern battlefield operations. ”
A soldier who serves as a tanker might say, “I love the adrenaline rush of driving a tank and being part of an armored unit. ”

1. کشتی یا هواپیمای نفتکش 2. تانکر
مثال:
oil leaking from the tanker
نشتی روغن از تانکر
چکه کردن روغن از تانکر
کشتی حمل مایعات
یک کشتی طراحی شده مخصوص حمل و نقل مایعات به صورت فله
Ship designed to transport liquids or gases in bulk
tanker ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: باری مخزنی
تعریف: نوعی خودروِ باری که بر روی شاسی آن مخزنی فولادی برای حمل مایعات نصب شده باشد
انباره ، مخزن ، محفظه
[وسیله جابجایی و حمل ونقل]
سوخت رسان ، سوخت کِش ، سوخت بَر
[در ترکیب با واژه دیگر]
مخزنی ، مخزن دار ، - رسان ، - کش ، - بر

بپرس