tank up


(عامیانه) 1- باک را پر کردن 2- میگساری کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: (informal) to fill the gas tank of one or more vehicles.

(2) تعریف: (informal) to drink excessively.

جمله های نمونه

1. They tanked up at the service station before taking off for the town.
[ترجمه گوگل]آنها قبل از برخاستن به سمت شهر، در ایستگاه خدمات پمپاژ کردند
[ترجمه ترگمان]قبل از این که به شهر بروند، از ایستگاه سرویس بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The lads had spent all evening tanking up on scotch.
[ترجمه گوگل]بچه‌ها تمام شب را صرف تانکر کردن در اسکاچ کرده بودند
[ترجمه ترگمان]بچه ها تمام شب را با اسکاچ صرف کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Frank got tanked up again last night.
[ترجمه گوگل]فرانک دیشب دوباره سرنگون شد
[ترجمه ترگمان] فرانک \"دیشب از خواب پرید\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We got really tanked up on whisky and beer.
[ترجمه گوگل]ما واقعاً از ویسکی و آبجو خسته شدیم
[ترجمه ترگمان] ما واقعا از ویسکی و آبجو گند زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fill the tank up with diesel.
[ترجمه گوگل]باک را با گازوئیل پر کنید
[ترجمه ترگمان]باک بنزین را با گازوئیل پر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He went down the pub and got tanked up.
[ترجمه گوگل]او پایین میخانه رفت و تانک شد
[ترجمه ترگمان]از میخانه پایین رفت و از آن بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They tanked up a great deal at dinner.
[ترجمه گوگل]آنها در هنگام شام مقدار زیادی آب خوردند
[ترجمه ترگمان]با هم سر میز شام یک معامله بزرگ انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their idea of fun is getting tanked up on cheap beer.
[ترجمه گوگل]ایده آنها از سرگرمی در حال جذب آبجو ارزان است
[ترجمه ترگمان]ایده اونا اینه که با یه آبجو ارزون قیمت به گند کشیده بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bill gets violent when he's tanked up.
[ترجمه گوگل]بیل هنگامی که او را مخفی می کنند، خشونت آمیز می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی که اون گند میزنه، \"بیل\" خشن میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Will you tank up my car immediately?
[ترجمه گوگل]آیا فوراً ماشین مرا باک می‌زنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه سریعا ماشینم رو منفجر کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Try snowshoe trekking, a definitely different way to tank up on sunshine and energy.
[ترجمه گوگل]راهپیمایی با کفش برفی را امتحان کنید، راهی که قطعاً روشی متفاوت برای جذب نور خورشید و انرژی است
[ترجمه ترگمان]پیاده روی کردن را امتحان کنید، راه دیگری برای استفاده از نور خورشید و انرژی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That was when he backed his tank up over our captain's jeep.
[ترجمه گوگل]این زمانی بود که او تانک خود را روی جیپ کاپیتان ما نگه داشت
[ترجمه ترگمان]این کار وقتی بود که تانک او را از جیپ ناخدای ما بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We can stop here and tank up.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم اینجا توقف کنیم و تانک کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می تونیم همین جا وایسیم و تانک رو جمع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the meantime, the gasoline pump has started pumping gas from the tank up through a tube into the carburetor.
[ترجمه گوگل]در این بین پمپ بنزین شروع به پمپاژ گاز از باک به بالا از طریق یک لوله به داخل کاربراتور کرده است
[ترجمه ترگمان]در همین حال، پمپ بنزینی شروع به پمپاژ گاز از مخزن به the carburetor کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fill the tank of a car with fuel; (slang) drink a large quantity of alcoholic drink

پیشنهاد کاربران

بپرس