tangled


معنی: ژولیده، درهم

جمله های نمونه

1. tangled hair
گیسوی گوریده

2. the tangled branches of this forest's trees
شاخ و برگ درهم گیر افتاده ی درختان این جنگل

3. the company's tangled affairs
اوضاع مغشوش شرکت

4. we were tangled in a web of needless laws
در شبکه ای از قوانین غیر ضروری گیر افتاده بودیم.

5. what a tangled web we weave, when first we practice to deceive
آدم متقلب عاقبت در دامی که برای دیگران گسترده است گرفتار خواهد شد

6. . . . to unravel our tangled affairs
. . . گره از کار فروبسته ی ما بگشاید

7. . . . untie the knot of our tangled life
(حافظ) . . . گره از کار فروبسته ی ما بگشاید

8. My hair had got all tangled.
[ترجمه گوگل]موهام همش گره شده بود
[ترجمه ترگمان]موهایم ژولیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Your hair looks a bit tangled.
[ترجمه گوگل]موهای شما کمی درهم به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]موهات یه ذره پیچیده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your bedclothes are all tangled up.
[ترجمه گوگل]ملحفه های شما همه در هم پیچیده است
[ترجمه ترگمان] ملافه هات خیلی پیچیده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The wires have got all tangled up.
[ترجمه گوگل]سیم ها همه به هم گره خورده اند
[ترجمه ترگمان]سیم ها به هم گره خورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Martin tangled with her over the question.
[ترجمه گوگل]مارتین سر این سوال با او درگیر شد
[ترجمه ترگمان]مارتین سرش را به زیر سوال برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My legs got hopelessly tangled in the rope.
[ترجمه گوگل]پاهایم ناامیدانه در طناب گره خورد
[ترجمه ترگمان]پاهایم ناامیدانه به طناب چنگ زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We tangled heatedly over the justice of the war.
[ترجمه گوگل]ما به شدت بر سر عدالت جنگ درگیر شدیم
[ترجمه ترگمان]ما در مورد عدالت جنگ با هم کش مکش داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Politicians normally avoid getting tangled up in anything to do with their electorate's savings.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران معمولاً از درگیر شدن در هر چیزی که مربوط به پس انداز رای دهندگانشان باشد اجتناب می کنند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران معمولا از گیر افتادن در هر کاری با پس انداز رای دهندگان اجتناب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The wind tangled my long hair.
[ترجمه گوگل]باد موهای بلندم را در هم پیچید
[ترجمه ترگمان]باد موهای بلندش را گره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ژولیده (صفت)
confused, dazed, bewildered, embarrassed, bemused, unkempt, disheveled, scruffy, tangled, slovenly, shaggy, entangled, sloven, uncouth, tangly

درهم (صفت)
tangled, garbled, mixed, shaggy, indistinct, dramatic

انگلیسی به انگلیسی

• if a story is tangled, it is very complicated.
if something is tangled, it is twisted together in an untidy or complicated way so that it is difficult to unravel or smooth out.
see also tangle.

پیشنهاد کاربران

اَفشان
1. ( مو ) ژولیده پولیده. کُرک. به هم ریخته 2. ( نخ و غیره ) گوریده. گره خورده 3. آشفته. در هم برهم 4. مچاله شده. مچاله 5. پیچیده. بغرنج
مثال:
the tangled curls of her hair
حلقه های موی آشفته و بهم ریخته اش
آشفته ، کمند ، پیچ و تاپ خورده
کالین!
گیسو کمند، برگرفته از نام یک انیمیشن
tangled
گیسوکمند، ژولیده
درهم پیچیده
گیسوپریشان
پیچیده، غامض، آشفته
گیسو کمند
پُر پیچ و خم ، پیچ و خم دار ، کَمَند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس