tangibility

جمله های نمونه

1. He is yet another phenomenon of questionable tangibility to emerge from the twelfth century.
[ترجمه گوگل]او یکی دیگر از پدیده‌های ملموس مشکوک است که از قرن دوازدهم ظهور کرده است
[ترجمه ترگمان]او هنوز پدیده دیگری از tangibility سوال برانگیز برای پدیدار شدن از قرن دوازدهم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Forms of the Capital paid-in by foreign investors:Cash, Tangibility, The machinery Industry property, know-how: Intagible capital, Land use right transfer.
[ترجمه گوگل]اشکال سرمایه پرداخت شده توسط سرمایه گذاران خارجی: وجه نقد، ملموس بودن، اموال صنعت ماشین آلات، دانش فنی: سرمایه نامشهود، انتقال حق استفاده از زمین
[ترجمه ترگمان]انواع سرمایه پرداخت شده توسط سرمایه گذاران خارجی: نقد، Tangibility، دارایی صنعت ماشین آلات، دانش فنی، انتقال صحیح زمین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The judgment on the tangibility of things by a Taoist comes from the true perception from the depth of life, which is called "awareness" in Daoism.
[ترجمه گوگل]قضاوت در مورد ملموس بودن چیزها توسط یک تائوئیست از ادراک واقعی از عمق زندگی ناشی می شود که در دائوئیسم "آگاهی" نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]قضاوت در مورد ملموس بودن چیزها از طریق یک Taoist از درک درست از عمق زندگی حاصل می شود که به آن \"آگاهی\" در \"Daoism\" گفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But that very tangibility can lead to reckless speculation.
[ترجمه گوگل]اما همین ملموس بودن می تواند به حدس و گمان های بی پروا منجر شود
[ترجمه ترگمان]اما این قابل لمس بودن می تواند منجر به احتکار بی مورد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In terms of architecture, the tangibility of this concept is palpable.
[ترجمه گوگل]از نظر معماری، ملموس بودن این مفهوم محسوس است
[ترجمه ترگمان]در زمینه معماری، ملموس بودن این مفهوم قابل لمس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The results evoque craftmanship and tangibility not often seen in logo or type design.
[ترجمه گوگل]نتایج تداعی کننده مهارت و ملموس بودن است که اغلب در طراحی لوگو یا تایپ دیده نمی شود
[ترجمه ترگمان]نتایج evoque craftmanship و قابل لمس اغلب در طرح یا طراحی نوع دیده نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What he saw took on tangibility. His abnormal power of vision made abstractions take on concrete form.
[ترجمه گوگل]آنچه می دید ملموس شد قدرت بینایی غیرعادی او باعث شد که انتزاع ها شکل عینی پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]چیزی که دید گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه گاه قدرت غیر عادی او باعث شد که abstractions شکل واقعی به خود بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He called them "indispensability" and " tangibility.
[ترجمه گوگل]او آنها را "ضروری" و "ملموس بودن" نامید
[ترجمه ترگمان]او آن ها را \"indispensability\" و \"ملموس\" خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dual qualities of tangibility and human-centeredness mean that the design process is very good at engaging others.
[ترجمه گوگل]ویژگی های دوگانه ملموس بودن و انسان محوری به این معنی است که فرآیند طراحی در تعامل با دیگران بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان]ویژگی دوگانه گی و محوریت انسان به این معنا است که فرآیند طراحی در تعامل با دیگران بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The presented evidence lacked tangibility.
[ترجمه گوگل]شواهد ارائه شده فاقد قابلیت ملموس بودند
[ترجمه ترگمان]شواهد ارایه شده فاقد قابل لمس بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lovely baby in her dream somehow had no tangibility.
[ترجمه گوگل]نوزاد دوست داشتنی در رویای او به نوعی قابل لمس نبود
[ترجمه ترگمان]کودک دوست داشتنی در رویایش به نحوی قابل درک نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this article, we analyze the necessity for the tangibility of service and put forward the marketing strategy on tangibility of service.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، ضرورت ملموس بودن خدمات را تحلیل می کنیم و استراتژی بازاریابی در مورد ملموس بودن خدمات را مطرح می کنیم
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، ما نیاز به ملموس بودن خدمات را مورد بررسی قرار داده و استراتژی بازاریابی را به صورت ملموس در خدمات ارائه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With the approach of knowledge economy, college assets structure develops from tangibility to-wards intangibility.
[ترجمه گوگل]با رویکرد اقتصاد دانش، ساختار دارایی های دانشگاهی از ملموس بودن به سمت نامشهودی توسعه می یابد
[ترجمه ترگمان]با نزدیک شدن اقتصاد دانش، ساختار دارایی ها از قابل لمس به بخش ها توسعه می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Parallel to his creation of sculpture-like works based on the sounds of English-loaned words, Ujino continuously explores with physical objects that connote tangibility and intangibility.
[ترجمه گوگل]اوجینو به موازات خلق آثار مجسمه‌مانند بر اساس صداهای کلمات انگلیسی قرض داده شده، به طور پیوسته با اشیاء فیزیکی که بر ملموس بودن و ناملموس بودن دلالت دارند کاوش می‌کند
[ترجمه ترگمان]موازی با خلق آثار مجسمه سازی - مانند آثار به زبان انگلیسی - به طور پیوسته با اشیا فیزیکی که دلالت بر ملموس بودن و ملموس بودن دارد، می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] مماس پذیری

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being tangible

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : tangibility / tangibleness
✅️ صفت ( adjective ) : tangible
✅️ قید ( adverb ) : tangibly
tangibility ( noun ) = لمس پذیری، واقعیت، حقیقت، محسوسیت، محسوس بودن، وضوح ، حس
Definition = ارتباط با حس لامسه یا قابل درک شدن با حس لامسه/حالت آسان برای درک یا تشخیص/ملموس بودن/ ماده فیزیکی واقعی که یک شخص یا چیز از آن تشکیل شده و حضور قابل لمس و محکمی دارد/احساسی که در اثر تماس فیزیکی ایجاد می شود
...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - In addition, the tangibility of the project will be more efficient via an adequate monitoring and a communication plan.
علاوه بر این، محسوس بودن پروژه از طریق یک نظارت کافی و یک برنامه ارتباطی کارآمدتر خواهد بود.
2 - Projects should clearly demonstrate added value to Atlantic Area cooperation, through its innovative character and the tangibility and sustainability of its results.
پروژه ها باید به وضوح ارزش افزوده همکاری منطقه آتلانتیک را از طریق ویژگی نوآورانه و ملموس بودن و پایداری نتایج آن نشان دهند.
3 - Effectiveness and tangibility of project results.
اثربخشی و ملموس بودن نتایج پروژه.
4 - For the brief moment she could feel the touch of his skin against hers, and the security she felt in that tangibility.
برای لحظه ای کوتاه می توانست لمس پوست او را بر روی پوست خود احساس کند، و امنیت را که در آن حس احساس می کرد.

ملموس بودن
نشانی از عامل انسانی در چیزی بودن.
دست ساز بشر بودن.
در مورد ساختن آثار حجمی هنری و محصولات دست ساز در زمان ما مطرح می شود؛
که تولید از رَوَند دست ساز دور شده و تولید ماشینی در سطح چندین هزار؛ جایگزین آن گردیده است.
...
[مشاهده متن کامل]

چرا که ماشین در روند تولیدی خود، اشیا را به صورت صاف و یکدست و بدون نشانی از عامل انسانی عرضه می دارد، و همه چیز را بدون هویت می گرداند و از حالت ملموس خارج کرده است.
برگرفته از : کتاب سال چهارم هنرستان
کارگاه هنر یک نظام قدیم
صفحه ی ۶۹
( با اندکی تغییر )

قابلیت لمس
محسوس بودن
درخشش
ملموس بودن

بپرس