tandem

/ˈtændəm//ˈtændəm/

معنی: جفت، قطار، دوپشته، دو اسبه، درشکه یا دوچرخه دو نفری، پشت سر هم
معانی دیگر: صف یک نفری، (به) قطار، (به صورت) یدک، دو ترکه، دو پشته (سه پشته و غیره)، کالسکه ی دوچرخه که اسب های آن را پشت سرهم (و نه در کنارهم) بسته اند، (اسب های کالسکه و غیره) پشت سر هم بسته شده، قطاری، (دوچرخه ای که دو زین و چهار رکاب دارد و دو نفری آن را پا می زنند) دوچرخه ی دونفره

بررسی کلمه

قید ( adverb )
عبارات: in tandem
• : تعریف: one behind another; in single file.
صفت ( adjective )
• : تعریف: arranged one behind another.

- tandem seats
[ترجمه گوگل] صندلی های پشت سر هم
[ترجمه ترگمان] کسب جایگاه پشت سر هم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a two-wheeled carriage drawn by two or more horses harnessed one behind the other, or a team of horses so arranged.

(2) تعریف: a bicycle, truck, or the like that has duplicate parts, such as seats or axles, arranged one behind the other.

(3) تعریف: a relationship of two people or things that depends on cooperation.

جمله های نمونه

1. in tandem
1- پشت سرهم،دوپشته (یاسه پشته و غیره)،دوترکه

2. the horses were harnessed in tandem
اسب ها را یکی به دنبال دیگری مهار کرده بودند.

3. to ride a horse in tandem
دو نفره (دو ترکه یا دوپشته) سوار اسب شدن

4. the two brothers run the restaurant in tandem
آن دو برادر رستوران رابا هم اداره می کنند.

5. Malcolm's contract will run in tandem with his existing one.
[ترجمه گوگل]قرارداد مالکوم با قرارداد فعلی او اجرا خواهد شد
[ترجمه ترگمان]قرارداد مالکوم با روش موجود همراه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The two companies often work in tandem.
[ترجمه گوگل]این دو شرکت اغلب با هم کار می کنند
[ترجمه ترگمان]این دو شرکت اغلب پشت سر هم کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The heart and lungs will be transplanted in tandem.
[ترجمه گوگل]قلب و ریه ها به صورت پشت سر هم پیوند خواهند شد
[ترجمه ترگمان]قلب و ریه ها به صورت tandem پیوند خواهند یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stock prices pushed sharply higher this afternoon in tandem with a rise in the dollar.
[ترجمه گوگل]قیمت سهام در عصر امروز همزمان با افزایش ارزش دلار به شدت افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]قیمت سهام این بعد از ظهر به دلیل افزایش دلار به شدت بالاتر رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The group operated in tandem with local criminals.
[ترجمه گوگل]این گروه همراه با جنایتکاران محلی عمل می کرد
[ترجمه ترگمان]این گروه در کنار مجرمان محلی فعالیت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can almost hear them booed in tandem by the Giants' irate fans.
[ترجمه گوگل]تقریباً می‌توانید صدای آنها را در پشت سر هم توسط طرفداران خشمگین غول‌ها بشنوید
[ترجمه ترگمان]شما تقریبا می توانید آن ها را به دنبال طرفداران خشمگین Giants هو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Think back to the day Joan Yancey of Tandem returned from the sales conference.
[ترجمه گوگل]به روزی فکر کنید که Joan Yancey از Tandem از کنفرانس فروش بازگشت
[ترجمه ترگمان]به روزی که جوآن Yancey از Tandem از کنفرانس فروش بازگشته است فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The campaign for access must run in tandem with the campaign for clean rivers.
[ترجمه گوگل]کمپین دسترسی باید همزمان با کمپین برای رودخانه های پاک اجرا شود
[ترجمه ترگمان]کمپین دسترسی باید به موازات مبارزه برای رودخانه های تمیز اجرا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These simulations require economists to work in tandem with water and air-quality scientists.
[ترجمه گوگل]این شبیه‌سازی‌ها به اقتصاددانان نیاز دارد که با دانشمندان کیفیت آب و هوا همکاری کنند
[ترجمه ترگمان]این شبیه سازی ها به اقتصاددانان نیاز دارند تا در کنار دانشمندان با کیفیت آب و هوا کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A tandem relationship . . . A great deal of discussion has centred around the meaning of this word Paraclete.
[ترجمه گوگل]یک رابطه پشت سر هم بحث های زیادی در مورد معنای این کلمه Paraclete متمرکز شده است
[ترجمه ترگمان]یک رابطه پشت سر هم، بحث زیادی پیرامون معنای این کلمه متمرکز بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These splendid shows run in tandem until 3 March.
[ترجمه گوگل]این نمایش های باشکوه تا 3 مارس به صورت پشت سر هم اجرا می شوند
[ترجمه ترگمان]این نمایش های باشکوه تا ۳ مارس ادامه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جفت (اسم)
match, couple, twin, afterbirth, pair, placenta, coupling, mate, team, double, cobber, peer, twain, cully, dyad, tandem, syzygy

قطار (اسم)
train, row, string, rank, file, tandem

دوپشته (اسم)
tandem

دو اسبه (اسم)
tandem

درشکه یا دوچرخه دو نفری (اسم)
tandem

پشت سر هم (قید)
tandem, in indian file, in single file

تخصصی

[علوم دامی] سیستم درب کناری یا سیستم تاندوم ؛ نوعی سیستم شیر دوشی که در آن گاو ها در دو طرف گودالی، پشت سرهم در یک راستا قرار می گیرند .
[ریاضیات] پشت سر هم

انگلیسی به انگلیسی

• coming one after another
one after another
two-wheeled carriage pulled by two horses harnessed one behind the other; team of horses harnessed in single file; vehicle having parts arranged one behind the other; bicycle for two riders
a tandem is a bicycle designed for two riders.
if two people do something in tandem, they do it working together. if two things happen in tandem, they happen together.

پیشنهاد کاربران

در پی هم
adjective
having animals, seats, parts, etc. , arranged tandem or one behind another.
Tandem jump
سقوط آزاد دونفره با چتر نجات
● تیم یا وسیله دو نفره
● دوچرخه دو نفره
○ این واژه اسم است، نه صفت
a bicycle made for two people who sit one behind the other
اسم
دوچرخه ای ساخته شده برای دو نفر که پشت سر هم می نشینند.
A man and his daughter cycled past on a tandem.
tandemtandem
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/tandem
پهلو به پهلو
توی بازی های ماشینی همین معنی کنار هم در یک راستا دریفت کشیدن
شانه به شانه
توالی، دنباله
In random with each other
همزمان با هم
همزمان با هم
هم راستا، مقارن
دوپشته سواری
سه پشته سواری
دواسبه سواری
همزمان
at the same time
توامان
با هم
با یکدیگر
پیاپی، پی در پی، متوالی
هم سو حرکت کردن

راستا
جفتِ پشت سرهم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس