tan

/ˈtæn//tæn/

معنی: مازوی دباغی، پوست مازو، قهوهای مایل به زرد، برنزه، مازویی، دباغی کردن، برنگ قهوهای و سبزه در آوردن
معانی دیگر: برنزه شدگی (در اثر نور آفتاب یا لامپ ویژه)، آفتاب دیدگی، (چرم خام را) در جوهر مازو خواباندن، گراشتن، (پوست بدن را) برنزه کردن، آفتاب دیده کردن یا شدن، رجوع شود به: tanbark، (دباغی) جفت، جوهرمازو (tannin هم می گویند)، (رنگ) قهوه ای مایل به زرد، قهوه ای روشن، خرمایی، اسمر (tawny هم می گویند)، وابسته به دباغی یا مازوکاری، گراشتنی، (عامیانه) کتک مفصل زدن، پوست کسی را کندن، شلاق زدن، مخفف: tangent، برنگ قهوه ای وسبزه دراوردن، باحمام افتاب پوست بدن راقهوه ای کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tans, tanning, tanned
(1) تعریف: to convert (animal skin) into leather by soaking in a tanning solution.

- After the animals are skinned, their hides are tanned.
[ترجمه علی نورمحمدی] بعد از کندن پوست حیوانات ، انها را دباعی میکنند
|
[ترجمه گوگل] پس از کندن پوست حیوانات، پوست آنها دباغی می شود
[ترجمه ترگمان] بعد از پوست حیوانات، پوست آن ها برنزه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make (oneself, or more specifically, one's skin) brown by exposure to the sun or a sunlamp.

- She's tanning herself in the backyard.
[ترجمه روزیتا] او خود را در حیاط پشتی برنزه میکند.
|
[ترجمه گوگل] او در حیاط پشتی خود را برنزه می کند
[ترجمه ترگمان] خودشو توی حیاط پشتی می کشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) to beat; whip.
مشابه: hide, lick

- His father threatened to tan him if he didn't get out of the house and look for a job.
[ترجمه گوگل] پدرش او را تهدید کرد که اگر از خانه بیرون نرود و دنبال کار نگردد، او را برنزه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] پدرش تهدید کرده بود اگر از خانه خارج نشود و دنبال کار بگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: tan one's hide
• : تعریف: to become tanned.

- He tans easily, but my skin always burns.
[ترجمه گوگل] او به راحتی برنزه می شود، اما پوست من همیشه می سوزد
[ترجمه ترگمان] به راحتی آب می خوره، اما پوست من همیشه میسوزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a golden brown or light brown color.
مشابه: buff, neutral

- The sand on the beach takes on a dark shade of tan after it rains.
[ترجمه گوگل] شن و ماسه در ساحل پس از باران سایه تیره ای از برنزه به خود می گیرد
[ترجمه ترگمان] بعد از بارش باران، ماسه در ساحل به سایه تیره برنزه تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: this color given to light skin by exposure to the sun or a sunlamp.

- She always gets a tan in the summer because she swims outside every day.
[ترجمه گوگل] او همیشه در تابستان برنزه می شود زیرا هر روز بیرون از خانه شنا می کند
[ترجمه ترگمان] همیشه تابستان آفتاب می گیرد، چون هر روز بیرون شنا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a solution made from tanbark, used to tan leather.
صفت ( adjective )
حالات: tanner, tannest
مشتقات: tannish (adj.)
• : تعریف: of or pertaining to the color tan.
مشابه: buff

- I bought a pair of tan sandals.
[ترجمه گوگل] من یک جفت صندل برنزه خریدم
[ترجمه ترگمان] من یک جفت صندل قهوه ای خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. tan someone's hide
حسابی کتک زدن،پوست کسی را دباغی کردن (یا کندن)،دمار از روزگار کسی در آوردن،جیزال کسی را کشیدن،پدر کسی رادرآوردن

2. some women expose themselves to skin cancer just to get a tan
برخی از خانم ها برای برنزه کردن پوست،خود را در معرض خطر سرطان قرار می دهند.

3. She has a pale skin which doesn't tan easily.
[ترجمه گوگل]او پوست رنگ پریده ای دارد که به راحتی برنزه نمی شود
[ترجمه ترگمان]پوستی رنگ پریده دارد که به راحتی قهوه ای نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She smeared sun tan lotion all over herself.
[ترجمه گوگل]لوسیون برنزه کننده آفتاب را روی تمام خودش مالیده بود
[ترجمه ترگمان]این کرم ضد آفتاب را به خودش آغشته کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These shoes are tan, not dark brown.
[ترجمه گوگل]این کفش ها قهوه ای تیره نیستند
[ترجمه ترگمان]این کفش ها قهوه ای و قهوه ای تیره نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Show off your tan in this little white top.
[ترجمه گوگل]برنزه شدن خود را در این تاپ سفید کوچک نشان دهید
[ترجمه ترگمان] خودتو توی این قسمت کوچیک سفید نشون بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She is tall and blonde, with a permanent tan.
[ترجمه گوگل]او قد بلند و بلوند، با برنزه دائمی است
[ترجمه ترگمان]قد بلند و بلوند دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I want to top up my tan on the sunbed at the gym.
[ترجمه گوگل]من می‌خواهم برنزه‌ام را روی تخت آفتابی در باشگاه اضافه کنم
[ترجمه ترگمان]می خوام tan رو توی باشگاه ورزش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A tan emphasized the fairness of her hair.
[ترجمه گوگل]برنزه بر زیبا بودن موهایش تاکید کرد
[ترجمه ترگمان]یک برنزه کننده، بر بیطرفی موهایش تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tanners tan hides to make leather shoes.
[ترجمه گوگل]پوست های دباغی برای ساختن کفش های چرمی
[ترجمه ترگمان]پوست قهوه ای مایل به قهوه ای را برای ساختن کفش های چرمی فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sunbeds are the ideal way to keep your tan topped up.
[ترجمه گوگل]تخت‌های آفتاب‌گیر بهترین راه برای برنزه‌کردن شماست
[ترجمه ترگمان]این بهترین راه برای نگه داشتن tan است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I want to tan my back a bit more.
[ترجمه گوگل]من می خواهم پشتم را کمی بیشتر برنزه کنم
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد کمی بیشتر از این پشتم را برنزه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His blonde hair offset a deep tan.
[ترجمه گوگل]موهای بلوند او یک برنزه عمیق را جبران می کرد
[ترجمه ترگمان]موهای بورش به رنگ قهوه ای رنگی درآمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Leigh rolled over on her stomach to tan her back.
[ترجمه گوگل]لی روی شکمش غلت زد تا پشتش را برنزه کند
[ترجمه ترگمان]لی روی شکمش چرخید تا پشتش را برنزه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Elaine smeared sun tan lotion on her shoulders.
[ترجمه گوگل]الین روی شانه هایش لوسیون برنزه کننده آفتاب زد
[ترجمه ترگمان]الین \"کرم\" آفتاب برنزه \"رو روی شانه هایش انداخته بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مازوی دباغی (اسم)
tan, tanbark

پوست مازو (اسم)
tan, tanbark

قهوهای مایل به زرد (صفت)
tan

برنزه (صفت)
tan

مازویی (صفت)
tan, tannic

دباغی کردن (فعل)
taw, tan

برنگ قهوهای و سبزه در آوردن (فعل)
tan

تخصصی

[علوم دامی] قهوه ای سوخته .
[کامپیوتر] تانژانت - تابع مثلثاتی تانژانت. اگر A زاویه ای در مثلث قائم الزاویه باشد، تانژانت ( tanA) A چنین تعریف می گردد : tan A = طول ضلع مقابل تقسیم بر طول ضلع مجاور، تابع ( TAN(A در بسیاری از زبانهای برنامه نویسی ؛ مقدار tan A را محاسبه می کند. نگاه کنید به trigonometric functions.
[نساجی] برنزه - قهوه ای مایل به زرد - حالتی در منسوجات رنگرزی شده با بعضی از رنگهای مشکی

انگلیسی به انگلیسی

• suntan, brownish color acquired by the skin through exposure to the sun's rays
acquire a brownish color by exposure to the sun's rays (of the skin); make the skin brown by exposure to the sun's rays; beat, thrash (informal); convert animal skin into leather
brownish-yellow; having a suntan; used to convert animal hide into leather

پیشنهاد کاربران

برنزه
پوست برنزه
مثال؛
“She just got back from vacation and has a beautiful tan. ”
During the summer, a person might comment, “I need to work on my tan before hitting the beach. ”
A person might compliment someone by saying, “You look great with a tan!”
tan
در نرم افزار اتوکد به معنای "مماس" هست
در ترکیب با کلماتی مثل backside و یا hide به معنی اردنگی زردن و یا به ما تحت کسی زدن است.
I’ll tan his backside for him ( Collins Dictionary )
I'll tan his hide if I catch him ( Cambridge Dictionary )
...
[مشاهده متن کامل]

1ST MONK: Stand up straight. Kiss his ring and try to answer his questions with humility, or I’ll tan your backside. ( Becket or the Honor of God - Jean Anouilh )

بادمجانی
برنزه، سبزه
What is your opinion on Cambodian girls like me ?
Smooth tan skin. Are most Cambodian girls darker skinned/tan like you ?
We come in all shades x
سبزه، برنزه
در محاوره و در عباراتی همچون Hi there tans معنی دوستان می دهد
دوست / دوستان
برنزه کردن ( با حمام افتاب در ساحل )
برنزه کردن
دباغی کردن
به رنگ قهوه اى و سبزه درآوردن
خُرمایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس