فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tans, tanning, tanned
حالات: tans, tanning, tanned
• (1) تعریف: to convert (animal skin) into leather by soaking in a tanning solution.
- After the animals are skinned, their hides are tanned.
[ترجمه علی نورمحمدی] بعد از کندن پوست حیوانات ، انها را دباعی میکنند|
[ترجمه گوگل] پس از کندن پوست حیوانات، پوست آنها دباغی می شود[ترجمه ترگمان] بعد از پوست حیوانات، پوست آن ها برنزه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make (oneself, or more specifically, one's skin) brown by exposure to the sun or a sunlamp.
- She's tanning herself in the backyard.
[ترجمه روزیتا] او خود را در حیاط پشتی برنزه میکند.|
[ترجمه گوگل] او در حیاط پشتی خود را برنزه می کند[ترجمه ترگمان] خودشو توی حیاط پشتی می کشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (informal) to beat; whip.
• مشابه: hide, lick
• مشابه: hide, lick
- His father threatened to tan him if he didn't get out of the house and look for a job.
[ترجمه گوگل] پدرش او را تهدید کرد که اگر از خانه بیرون نرود و دنبال کار نگردد، او را برنزه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] پدرش تهدید کرده بود اگر از خانه خارج نشود و دنبال کار بگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پدرش تهدید کرده بود اگر از خانه خارج نشود و دنبال کار بگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: tan one's hide
عبارات: tan one's hide
• : تعریف: to become tanned.
- He tans easily, but my skin always burns.
[ترجمه گوگل] او به راحتی برنزه می شود، اما پوست من همیشه می سوزد
[ترجمه ترگمان] به راحتی آب می خوره، اما پوست من همیشه میسوزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به راحتی آب می خوره، اما پوست من همیشه میسوزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a golden brown or light brown color.
• مشابه: buff, neutral
• مشابه: buff, neutral
- The sand on the beach takes on a dark shade of tan after it rains.
[ترجمه گوگل] شن و ماسه در ساحل پس از باران سایه تیره ای از برنزه به خود می گیرد
[ترجمه ترگمان] بعد از بارش باران، ماسه در ساحل به سایه تیره برنزه تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بعد از بارش باران، ماسه در ساحل به سایه تیره برنزه تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: this color given to light skin by exposure to the sun or a sunlamp.
- She always gets a tan in the summer because she swims outside every day.
[ترجمه گوگل] او همیشه در تابستان برنزه می شود زیرا هر روز بیرون از خانه شنا می کند
[ترجمه ترگمان] همیشه تابستان آفتاب می گیرد، چون هر روز بیرون شنا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همیشه تابستان آفتاب می گیرد، چون هر روز بیرون شنا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a solution made from tanbark, used to tan leather.
صفت ( adjective )
حالات: tanner, tannest
مشتقات: tannish (adj.)
حالات: tanner, tannest
مشتقات: tannish (adj.)
• : تعریف: of or pertaining to the color tan.
• مشابه: buff
• مشابه: buff
- I bought a pair of tan sandals.
[ترجمه گوگل] من یک جفت صندل برنزه خریدم
[ترجمه ترگمان] من یک جفت صندل قهوه ای خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من یک جفت صندل قهوه ای خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید