tamp

/ˈtæmp//tæmp/

معنی: سوراخی را با شن وغیره پر کردن
معانی دیگر: (با ضربه های سنبه و غیره چیزی را در سوراخی) چپاندن، تپاندن، چپاندن، سفت کوبیدن، در فشردن، (دینامیت گذاری برای ساختن تونل و غیره) سوراخ را با باروت و سپس شن یا خاک پر کردن، خاک چپانی کردن، کیپ کردن، بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tamps, tamping, tamped
(1) تعریف: to compress and pack tightly by repeated light taps.

- He tamped the soil into the flowerpot and added more.
[ترجمه گوگل] او خاک را در گلدان فرو کرد و مقدار بیشتری اضافه کرد
[ترجمه ترگمان] او خاک را در گلدان ریخت و بیشتر اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to pack (a hole drilled for blasting) with earth, sand, or the like on top of the explosive.

جمله های نمونه

1. They tamped down the earth around the apple tree.
[ترجمه گوگل]آنها زمین را در اطراف درخت سیب فرو ریختند
[ترجمه ترگمان]آن دو در کنار درخت سیب غرق شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Then I tamp down the soil with the back of a rake.
[ترجمه گوگل]سپس با پشت چنگک خاک را میکوبم
[ترجمه ترگمان] بعد کنار یه چنگک از خاک کنار می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He tamped down the tobacco in his pipe and lit it.
[ترجمه گوگل]تنباکو را در پیپش فرو کرد و روشن کرد
[ترجمه ترگمان]توتون پیپ را در چپقش ریخت و آن را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Philpott tamped a wad of tobacco into his pipe.
[ترجمه گوگل]فیلپات یک دسته تنباکو را در پیپش فرو کرد
[ترجمه ترگمان]پس از آن که در tamped فرو رفت، a یک تکه توتون در چپقش ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He tamped down the tobacco in his pipe with his thumb.
[ترجمه گوگل]تنباکوی پیپش را با انگشت شستش فرو کرد
[ترجمه ترگمان]با انگشت شست توتون پیپ خود را در پیپ فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The old man tamped down some more tobacco into his pipe.
[ترجمه گوگل]پیرمرد مقداری تنباکو دیگر در پیپش ریخت
[ترجمه ترگمان]پیرمرد پیپ خود را در پیپ فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The old man tamped down the tobacco with his thumb.
[ترجمه گوگل]پیرمرد تنباکو را با انگشت شستش فرو کرد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد شست خود را با شست و شست فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Huy's job was to tamp this second layer down on to the first.
[ترجمه گوگل]کار هوی این بود که این لایه دوم را به لایه اول بچسباند
[ترجمه ترگمان]وظیفه Huy این بود که این لایه دوم را به مرحله اول کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Before you start laying the bricks, tamp down the soil underneath.
[ترجمه گوگل]قبل از شروع به چیدن آجر، خاک زیر آن را بکوبید
[ترجمه ترگمان]پیش از شروع به کار کردن آجر، آرام کردن خاک در زیر خاک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As well as surprise, she had heard irritation tamped down in Vitor's voice.
[ترجمه گوگل]علاوه بر تعجب، او صدای خشمگینی را در صدای ویتور شنیده بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که با حیرت و شگفتی در down فرورفته بود، با صدای بلندی به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now, China wants to tamp such nationalism down.
[ترجمه گوگل]اکنون چین می خواهد چنین ناسیونالیسمی را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، چین قصد دارد تا از این ناسیونالیسم جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't forget to tamp the hole well. Tamping is as important as the hole depth.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که سوراخ را خوب بچسبانید ضربه زدن به اندازه عمق سوراخ مهم است
[ترجمه ترگمان]فراموش نکنید که سوراخ را محکم فشار دهید tamping به اندازه عمق حفره مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Administrative measures to tamp down lending to overheated sectors such as real estate were also enacted.
[ترجمه گوگل]تدابیر اداری برای کاهش وام دادن به بخش‌هایی که بیش از حد گرم شده‌اند مانند املاک و مستغلات نیز تصویب شد
[ترجمه ترگمان]اقدامات اجرایی برای جلوگیری از وام دادن به بخش های بیش از حد داغ مانند املاک و مستغلات نیز اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tamp the coffee grinds in the container to make espresso.
[ترجمه گوگل]برای تهیه اسپرسو، آسیاب های قهوه را در ظرف بچسبانید
[ترجمه ترگمان]قهوه را در ظرف قهوه بریزید تا اسپرسو تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوراخی را با شن و غیره پر کردن (فعل)
tamp

تخصصی

[عمران و معماری] کوبیدن

انگلیسی به انگلیسی

• pack down tightly; plug a drilled hole with dirt or other material (in blasting)
see phrasal verb tamp down .
if you tamp something down, you press it down by tapping it several times so that it becomes more solid and compact.

پیشنهاد کاربران

tamp ( علوم و فنّاوری غذا - قهوه پژوهی )
واژه مصوب: کوبیدن
تعریف: فشردن سابۀ قهوه در سبد قهوۀ دستگاه اسپرسو ( espresso machine )

بپرس