معنی: سوراخی را با شن وغیره پر کردنمعانی دیگر: (با ضربه های سنبه و غیره چیزی را در سوراخی) چپاندن، تپاندن، چپاندن، سفت کوبیدن، در فشردن، (دینامیت گذاری برای ساختن تونل و غیره) سوراخ را با باروت و سپس شن یا خاک پر کردن، خاک چپانی کردن، کیپ کردن، بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: tamps, tamping, tamped
• (1)تعریف: to compress and pack tightly by repeated light taps.
- He tamped the soil into the flowerpot and added more.
[ترجمه گوگل] او خاک را در گلدان فرو کرد و مقدار بیشتری اضافه کرد [ترجمه ترگمان] او خاک را در گلدان ریخت و بیشتر اضافه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to pack (a hole drilled for blasting) with earth, sand, or the like on top of the explosive.
جمله های نمونه
1. They tamped down the earth around the apple tree.
[ترجمه گوگل]آنها زمین را در اطراف درخت سیب فرو ریختند [ترجمه ترگمان]آن دو در کنار درخت سیب غرق شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Then I tamp down the soil with the back of a rake.
[ترجمه گوگل]سپس با پشت چنگک خاک را میکوبم [ترجمه ترگمان] بعد کنار یه چنگک از خاک کنار می کشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He tamped down the tobacco in his pipe and lit it.
[ترجمه گوگل]تنباکو را در پیپش فرو کرد و روشن کرد [ترجمه ترگمان]توتون پیپ را در چپقش ریخت و آن را روشن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Philpott tamped a wad of tobacco into his pipe.
[ترجمه گوگل]فیلپات یک دسته تنباکو را در پیپش فرو کرد [ترجمه ترگمان]پس از آن که در tamped فرو رفت، a یک تکه توتون در چپقش ریخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He tamped down the tobacco in his pipe with his thumb.
[ترجمه گوگل]تنباکوی پیپش را با انگشت شستش فرو کرد [ترجمه ترگمان]با انگشت شست توتون پیپ خود را در پیپ فرو ریخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The old man tamped down some more tobacco into his pipe.
[ترجمه گوگل]پیرمرد مقداری تنباکو دیگر در پیپش ریخت [ترجمه ترگمان]پیرمرد پیپ خود را در پیپ فرو ریخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The old man tamped down the tobacco with his thumb.
[ترجمه گوگل]پیرمرد تنباکو را با انگشت شستش فرو کرد [ترجمه ترگمان]پیرمرد شست خود را با شست و شست فرو ریخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Huy's job was to tamp this second layer down on to the first.
[ترجمه گوگل]کار هوی این بود که این لایه دوم را به لایه اول بچسباند [ترجمه ترگمان]وظیفه Huy این بود که این لایه دوم را به مرحله اول کاهش دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Before you start laying the bricks, tamp down the soil underneath.
[ترجمه گوگل]قبل از شروع به چیدن آجر، خاک زیر آن را بکوبید [ترجمه ترگمان]پیش از شروع به کار کردن آجر، آرام کردن خاک در زیر خاک [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. As well as surprise, she had heard irritation tamped down in Vitor's voice.
[ترجمه گوگل]علاوه بر تعجب، او صدای خشمگینی را در صدای ویتور شنیده بود [ترجمه ترگمان]در حالی که با حیرت و شگفتی در down فرورفته بود، با صدای بلندی به او نگاه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Now, China wants to tamp such nationalism down.
[ترجمه گوگل]اکنون چین می خواهد چنین ناسیونالیسمی را از بین ببرد [ترجمه ترگمان]در حال حاضر، چین قصد دارد تا از این ناسیونالیسم جلوگیری کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Don't forget to tamp the hole well. Tamping is as important as the hole depth.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که سوراخ را خوب بچسبانید ضربه زدن به اندازه عمق سوراخ مهم است [ترجمه ترگمان]فراموش نکنید که سوراخ را محکم فشار دهید tamping به اندازه عمق حفره مهم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Administrative measures to tamp down lending to overheated sectors such as real estate were also enacted.
[ترجمه گوگل]تدابیر اداری برای کاهش وام دادن به بخشهایی که بیش از حد گرم شدهاند مانند املاک و مستغلات نیز تصویب شد [ترجمه ترگمان]اقدامات اجرایی برای جلوگیری از وام دادن به بخش های بیش از حد داغ مانند املاک و مستغلات نیز اجرا شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Tamp the coffee grinds in the container to make espresso.
[ترجمه Mary] برای تهیه اسپرسو، قهوه های آسیاب شده رو در ظرف فشرده کنید
|
[ترجمه گوگل]برای تهیه اسپرسو، آسیاب های قهوه را در ظرف بچسبانید [ترجمه ترگمان]قهوه را در ظرف قهوه بریزید تا اسپرسو تولید کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
سوراخی را با شن و غیره پر کردن (فعل)
tamp
تخصصی
[عمران و معماری] کوبیدن
انگلیسی به انگلیسی
• pack down tightly; plug a drilled hole with dirt or other material (in blasting) see phrasal verb tamp down . if you tamp something down, you press it down by tapping it several times so that it becomes more solid and compact.
پیشنهاد کاربران
tamp ( علوم و فنّاوری غذا - قهوه پژوهی ) واژه مصوب: کوبیدن تعریف: فشردن سابۀ قهوه در سبد قهوۀ دستگاه اسپرسو ( espresso machine )