taming

جمله های نمونه

1. the taming of a shrew
آدم کردن یک سلیطه

2. the building of roads and the taming of wild rivers
ساختن جاده و مهار کردن رودخانه های سرکش

انگلیسی به انگلیسی

• act of domesticating; act of bringing into submission

پیشنهاد کاربران

رام کردن، آرام کردن، اهلی کردن، تربیت کردن/ دست آموز کردن ( دربارۀ حیوان )
تربیت کردن
اهلی کردن، آرام کردن، خانگی کردن، زیر کنترل گرفتن

بپرس