قانع کردن و دلیل آوردن برای اینکه کاری رو باید انجام بدیم یا انجام ندیم ( مخصوصا وقتی شخصی می خواد از موقعیتی ناخوشایند طفره بره و بهونه می یاره بابت انجام ندادنش )
... [مشاهده متن کامل]
برای اینکه به واسطه دلیل آوردن و قانع کردن طرف مقابل کاری رو بخوایم انجام بدیم یا به ما محولش کنن، بایدinto بیاد، اما برعکسش یعنی امتناع کردن از کاری ناخوشایند باید out بیاد
او بهانه آورد ( و دیگران را قانع کرد ) که بعد از مهمانی بماند و خانه را تر وتمیز کند.
او با دلایل متعددشغل را به دست آورد ( طرف رو راضی کرد شغل رو به اون بدن )
شاید قادر باشی با زبون بازی و بهانه های واهی از خیلی چیزا قصر در بری، اما هنوز باید ظرف ها رو بشوری!
هیییی، مثل بنکه نمی تونم از این اوضاع قصر در برم. . . شاید
باید اینجا بمونم
به معنی قانع کردن کسی برای انجام دادن یا ندادن کاری، از طریق دلایلی که براش میاریم.
قانع کردن
متقاعد کردن
راضی کردن
قانع کردن
متقاعد کردن
راضی کردن