talk out

/tɔːkˈaʊt//tɔːkaʊt/

به تفصیل درباره ی چیزی کنکاش کردن یا مذاکره کردن، بوسیله بحک شفاهی موضوعی را روشن کردن، مطرح مذاکره قرار دادن

جمله های نمونه

1. If you two don't talk out the differences between you, it'll be very difficult for you to continue working together.
[ترجمه گوگل]اگر شما دو نفر اختلافات بین خود را بیان نکنید، ادامه همکاری برای شما بسیار دشوار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر شما دو نفر از تفاوت های بین شما حرف نزنید، برای شما خیلی سخت خواهد بود که با هم کار خود ادامه بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They should sit down to talk out their differences.
[ترجمه گوگل]آنها باید بنشینند تا اختلافات خود را بیان کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید بنشینند و اختلافاتشان را حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Talk out your problems. Do not keep them bottled up.
[ترجمه گوگل]مشکلات خود را بیان کنید آنها را در بطری نگهداری نکنید
[ترجمه ترگمان] با مشکلاتت حرف بزن اونا رو در بطری نگه ندار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We need to talk out the issue with the others before making a decision.
[ترجمه گوگل]قبل از تصمیم گیری باید موضوع را با دیگران در میان بگذاریم
[ترجمه ترگمان]ما باید قبل از تصمیم گیری درباره مساله با دیگران صحبت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Also this week: Ben and Mandy talk out of turn while Luke is listening.
[ترجمه گوگل]همچنین در این هفته: بن و مندی بدون نوبت صحبت می کنند در حالی که لوک در حال گوش دادن است
[ترجمه ترگمان]در ضمن این هفته: بن و مندی از وقتی که لوک گوش می کنه حرف می زنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our aim is to talk out a settlement regime that will satisfy both of our interests.
[ترجمه گوگل]هدف ما صحبت از یک رژیم شهرک سازی است که منافع هر دوی ما را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]هدف ما صحبت کردن با رژیم توافقی است که هر دو منافع ما را برآورده خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You should always talk out your problems with someone you trust.
[ترجمه گوگل]همیشه باید مشکلات خود را با کسی که به او اعتماد دارید در میان بگذارید
[ترجمه ترگمان]تو همیشه باید مشکلاتت رو با کسی که بهش اعتماد داری حرف بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They all encouraged her to talk out her anxieties.
[ترجمه گوگل]همه آنها او را تشویق کردند تا نگرانی هایش را بیان کند
[ترجمه ترگمان]همه او را تشویق می کردند تا درباره نگرانی های او حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If a woman can talk out of the two sides of her mouth at the same time, a great deal will be said on both sides.
[ترجمه گوگل]اگر زنی بتواند همزمان از دو طرف دهانش حرف بزند، از هر دو طرف حرف زیادی زده می شود
[ترجمه ترگمان]اگر یک زن می تواند هم زمان از دو طرف دهانش حرف بزند، در هر دو طرف معامله بزرگی انجام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They should sit down talk out their differences.
[ترجمه گوگل]آنها باید بنشینند و درباره اختلافات خود صحبت کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید بنشینند و اختلافاتشان را حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Parents should also encourage their to talk out loud about things they are doing.
[ترجمه گوگل]والدین همچنین باید آنها را تشویق کنند تا در مورد کارهایی که انجام می دهند با صدای بلند صحبت کنند
[ترجمه ترگمان]والدین نیز باید آن ها را تشویق کنند که در مورد کارهایی که انجام می دهند با صدای بلند صحبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't talk out of your hat! You couldn't possibly have got here in only half an hour.
[ترجمه گوگل]از کلاه خودت حرف نزن! شما احتمالاً در عرض نیم ساعت نمی توانید به اینجا برسید
[ترجمه ترگمان]از کلاهت حرف نزن! احتمالا تا نیم ساعت دیگر نمی توانی به اینجا بیایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Instead, users talk out controversies online, and only rarely pull the plug on someone. As Mr.
[ترجمه گوگل]درعوض، کاربران به صورت آنلاین بحث‌های خود را مطرح می‌کنند و به ندرت به کسی سر می‌زنند همانطور که آقای
[ترجمه ترگمان]در عوض، کاربران بحث ها را به صورت آنلاین انجام می دهند و به ندرت ممکن است کسی را جلب کند به عنوان آقای …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Talk out your problems, do not keep them inside.
[ترجمه گوگل]مشکلات خود را بیان کنید، آنها را در داخل نگه ندارید
[ترجمه ترگمان]با مشکلات خود صحبت کنید، آن ها را در داخل نگه ندارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

درددل کردن
منصرف کردن
Talks sb out of sth
یعنی کسی رو متقاعد کردن که کار بدی انجام نده
حل و فصل کردن
در مورد مسئله ای حرف زدن و آن را روشن کردن
وا کردن سنگ ها
talk into یعنی ترغیب کردن و مجاب کردن = persuade
talk out یعنی منصرف کردن ( با حرف اضافه of میاد ) = dissuade
مثال:
I wanted to go abroad to continue my studies but my father talked me out of it
...
[مشاهده متن کامل]

میخواستم برای ادامه تحصیل به خارج برم، ولی پدرم منو منصرف کرد
at the party, I talked my friends out of backbiting about others
توی مهمونی، دوستانم را از غیبت کردن پشت سر دیگران منصرف کردم.

Let's talk this out بیا با صحبت کردن این موضوع رو حل کنیم
بحث کردن

بپرس