taken for granted

پیشنهاد کاربران

وحی منزل دانستن
فرض بر این بود
مسلم فرض شده
بدون زحمت رسیدن به جیزی
قدردانی نکردن ازکسی
قدر چیزی را ندانستن
محتوم، لایتغیر، همیشگی، چیزی که به هر حال هست
بدیهی فرض شده
مهم نبودن ، بی اهمیت پنداشته شدن
پذیرش چیزی بدون چون و چرا؛انتظار خدمت همیشگی از کسی یا چیزی بدون تشکر یا بدون به رسمیت شناختن وی
بدیهی پنداشتن، بدیهی پنداشته شده
قدر ندانستن
taken for granted. to use, accept, or treat in a careless or indifferent manner: A marriage can be headed for trouble if either spouse begins to take the other for granted
پذیرش چیزی بدون هرگونه سؤال و جواب، انجام چیزی بدون هرگونه شک، عدم شک و تردی، مسلم دانستن چیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس