درون خود این توانایی را ببینید وهمانطور برای دیگران قابل مشاهده باشدکه بتوانید از توانایی خود استفاده کنید خواه ( خواندن. سخنرانی کردن. بازیگری. رقص. . ) در یک فضایی پر از افراد مختلف اجرا کنید. مسلط بودن
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
بر خود. معنی دوم شما سزاوار هستید در این جمع حضور داشته باشید مانند هر کس دیگر در این. معنی سوم. متعلق هر فضایی که در ان هستید.
با اعتماد به نفس ایستادن ( یعنی دست و پاها را کمی باز کردن ) ،
فضایی را اشغال کردن،
فضایی را اشغال کردن،
به نوعی صاحب حق یا امتیاز بودن
من حق و حقوقی دارم که باید از آنها مستفیذ شوم.
من حق و حقوقی دارم که باید از آنها مستفیذ شوم.
من با وارد شدن به جزئیات چگونگی انجام عملیات، فضا را اشغال نمیکنم ( کِش نمیدهم، طولانی نمیکنم ) .
پر کردن فضا
مثال: Most of the space on my hard disk is taken up by movie files.
مثال: Most of the space on my hard disk is taken up by movie files.