وقت گذاشتن
وقت صرف کردن برای کاری
وقت صرف کردن برای کاری
طول کشیدن، زمان بردن
در انتظار
دوستان دقت کنین هرموقع بعد از take زمان به هر شکلی ذکر بشه به معنای طول کشیدن هست.
چه بگن take someone a week چه بگن what take you so long . . . چه بگن it takes me just a minute در هر صورت معنای زمان بردن و طول کشیدن هست و حتما لازم نیست خود کلمه time بعد از take بیاد.
چه بگن take someone a week چه بگن what take you so long . . . چه بگن it takes me just a minute در هر صورت معنای زمان بردن و طول کشیدن هست و حتما لازم نیست خود کلمه time بعد از take بیاد.
وقت گرفتن. زمان بردن
سر فرصت و بدون عجله کاری را انجام دادن
عجله نکردن در انجام کاری.
صبور باش
فرصت را غنیمت شمردن
زمان را مغتنم شمردن
زمان را مغتنم شمردن
نیازمند زمان بودن
زمان اختصاص دادن به کاری یا چیزی
Take your time عجله نکن
حوصله به خرج دادن/ حوصله کردن
وقت صرف کردن ( برای کاری )
تامل کردن / با تامل کاری را انجام دادن
از وقتت استفاده کردن
وقت گذاشتن ( برای کاری )
فرصت دادن
زمان گذاشتن برای چیزی یا کسی / زمان قایل شدن برای چیزی یا کسی
زمان دادن به چیزی یا به کسی
وقت صرف کردن ( برای کاری )
تامل کردن / با تامل کاری را انجام دادن
از وقتت استفاده کردن
وقت گذاشتن ( برای کاری )
فرصت دادن
زمان گذاشتن برای چیزی یا کسی / زمان قایل شدن برای چیزی یا کسی
زمان دادن به چیزی یا به کسی
زمان بر ، وقت گیر
زمانی را صرف کردن برای . . .
وقت گذاشتن
take one's time به معنای ئقت گذاشتن برای کاری نیست. به معنای عجله نکردن و حوصله به خرج دادن است
زمان بردن
حوصله به خرج دادن
وقت صرف کردن برای کاری / وقت گذاشتن برای کاری
تامل کردن / با تامل کاری را انجام دادن
از وقت استفاده کردن
حوصله به خرج دادن/ حوصله کردن
فرصت دادن
زمان گذاشتن برای چیزی یا کسی / زمان قایل شدن برای چیزی یا کسی
زمان دادن به چیزی یا به کسی
وقت صرف کردن برای کاری / وقت گذاشتن برای کاری
تامل کردن / با تامل کاری را انجام دادن
از وقت استفاده کردن
حوصله به خرج دادن/ حوصله کردن
فرصت دادن
زمان گذاشتن برای چیزی یا کسی / زمان قایل شدن برای چیزی یا کسی
زمان دادن به چیزی یا به کسی
وقت گذاشتن برای چیزی یا وقت کافی صرف کردن برای چیزی
وقت گذاشتن ( برای کاری )
طول کشیدن
وقت بردن
وقت بردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)