take the liberty
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
خطاب به کاربر English User
اگر معنی این اصطلاح محدود شود به تعریفی که ارائه داید، پس با توجه به تعریف خود لغت نامه کمیریج که شما جمله مثال زده رو از همین لغت نامه استخراج کردید ، اون قسمتش که میگه روی فرد دیگری تاثیر داره چون بدون اجازه این کار رو کردید چه می شود؟
... [مشاهده متن کامل]
to do something that will have an effect on someone else, without asking their permission:
و مضافا، الان جمله مثال زده را چطور ترجمه خواهید کرد تا حق مطلب آنگونه که در تعریف انگلیسی آن آمده ادا شود؟
اگر معنی این اصطلاح محدود شود به تعریفی که ارائه داید، پس با توجه به تعریف خود لغت نامه کمیریج که شما جمله مثال زده رو از همین لغت نامه استخراج کردید ، اون قسمتش که میگه روی فرد دیگری تاثیر داره چون بدون اجازه این کار رو کردید چه می شود؟
... [مشاهده متن کامل]
و مضافا، الان جمله مثال زده را چطور ترجمه خواهید کرد تا حق مطلب آنگونه که در تعریف انگلیسی آن آمده ادا شود؟
معادل این عبارت دقیقا میشه
جسارتا
جسارتا دیشب جای پارک شما ماشین ام رو پارک کردم.
I took the liberty to park my car in your parking spot/space
توضیح: وقتی ما بدون اجازه کاری رو انجام میدیم، معمولا میگیم جسارتا فلان کار رو کردم.
... [مشاهده متن کامل]
حالا جالبه تو فارسی ما اصلا جازه ای نگرفتیم ولی میگیم با اجازتون من فلان کار رو کردم، در حالیکه این اصلا منطقی نیست! و اگه این جمله رو بخواهید به انگلیسی برگردانید با گفتن عباراتی مثل with your permission یا جملاتی نظیر این طرف رو گیج می کنید. بهتره از همین take the liberty استفاده کنید.
به صفحه اینستاگرام من سر بزنید
@ shahroozzaban
جسارتا
جسارتا دیشب جای پارک شما ماشین ام رو پارک کردم.
توضیح: وقتی ما بدون اجازه کاری رو انجام میدیم، معمولا میگیم جسارتا فلان کار رو کردم.
... [مشاهده متن کامل]
حالا جالبه تو فارسی ما اصلا جازه ای نگرفتیم ولی میگیم با اجازتون من فلان کار رو کردم، در حالیکه این اصلا منطقی نیست! و اگه این جمله رو بخواهید به انگلیسی برگردانید با گفتن عباراتی مثل with your permission یا جملاتی نظیر این طرف رو گیج می کنید. بهتره از همین take the liberty استفاده کنید.
به صفحه اینستاگرام من سر بزنید
با اجازه خودم ( کاری را انجام دادن )
بدون اجازه یا تأیید کسی کاری کردن ( کاری که انجامش یا عواقب انجامش به دیگری مربوطه )
مثلاً وقتی کارت بانکی دوستم دست منه و من بدون اطلاع اون یه ویلا اجاره کردم:
I took liberty of renting this villa.
با اجازه خودم این ویلا رو اجاره کردم.
بدون اجازه یا تأیید کسی کاری کردن ( کاری که انجامش یا عواقب انجامش به دیگری مربوطه )
مثلاً وقتی کارت بانکی دوستم دست منه و من بدون اطلاع اون یه ویلا اجاره کردم:
با اجازه خودم این ویلا رو اجاره کردم.
به صورت خودمختار
به اختیار خودم
به اختیار خودم
از قبل ترتیب کاری رو دادن ( قبل اینکه کسی کاری رو درخواست کرده باشه ما اون کار رو برای اون شخص انجام بدیم )
I took the liberty of booking theatre seats for us.