1. She had the strength and stamina to take the lead and win the gold medal.
[ترجمه زهرا حبیبی] قدرت و استقامت او به حدی بود که بتواند بهترین باشد و مدال طلا را بِبَرَد.|
[ترجمه گوگل]او قدرت و استقامتی داشت که پیش قدم شود و مدال طلا را به دست آورد[ترجمه ترگمان]او قدرت و استقامت را داشت که سرب را بردارد و مدال طلا را ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Sharon Wild set a blistering pace to take the lead.
[ترجمه گوگل]شارون وایلد سرعت بسیار خوبی را برای گرفتن پیشتاز به دست آورد
[ترجمه ترگمان]شارون وحشی به سرعت یک قدم به جلو برداشت تا رهبری را به دست گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شارون وحشی به سرعت یک قدم به جلو برداشت تا رهبری را به دست گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. If we take the lead in this, others may follow.
[ترجمه گوگل]اگر ما در این زمینه پیشقدم شویم، ممکن است دیگران از آن پیروی کنند
[ترجمه ترگمان]اگر ما رهبری این کار را به عهده بگیریم، ممکن است دیگران از آن پیروی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر ما رهبری این کار را به عهده بگیریم، ممکن است دیگران از آن پیروی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Vanderbilt had a chance to take the lead, but Freije missed a jumper from the baseline.
[ترجمه گوگل]واندربیلت فرصتی برای برتری داشت، اما فریژه یک پرش از خط پایه را از دست داد
[ترجمه ترگمان]Vanderbilt شانس این را داشت که رهبری را به عهده بگیرد، اما Freije یک ژاکت را از سطح پایه دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Vanderbilt شانس این را داشت که رهبری را به عهده بگیرد، اما Freije یک ژاکت را از سطح پایه دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. But my inability to belay or take the lead soon became obvious.
[ترجمه گوگل]اما ناتوانی من در تأخیر یا رهبری به زودی آشکار شد
[ترجمه ترگمان]اما ناتوانی من در belay یا گرفتن رهبری خیلی زود آشکار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما ناتوانی من در belay یا گرفتن رهبری خیلی زود آشکار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Always lets the man take the lead.
[ترجمه رضا] همیشه ب شخص اجازه بده حرکت کنه و ب جلو قدم برداره و البته سبقت بگیره و بهترین باشه.|
[ترجمه گوگل]همیشه به مرد اجازه دهید رهبری را در دست بگیرد[ترجمه ترگمان]همیشه به این مرد اجازه بده که سرب را بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Finds widespread agreement that the government should take the lead in securing the re-use of contaminated land.
[ترجمه گوگل]توافق گسترده ای پیدا می کند که دولت باید در تامین امنیت استفاده مجدد از زمین های آلوده رهبری کند
[ترجمه ترگمان]پی توافقی گسترده مبنی بر اینکه دولت باید رهبری را در تامین مجدد استفاده مجدد از زمین آلوده اتخاذ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پی توافقی گسترده مبنی بر اینکه دولت باید رهبری را در تامین مجدد استفاده مجدد از زمین آلوده اتخاذ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It took only eight minutes for Portadown to take the lead.
[ترجمه گوگل]تنها هشت دقیقه طول کشید تا پورتادون پیش بیفتد
[ترجمه ترگمان]تنها هشت دقیقه طول کشید تا Portadown سرب را بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تنها هشت دقیقه طول کشید تا Portadown سرب را بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Principals are key players and are encouraged to take the lead to ensure that identification procedures are implemented.
[ترجمه گوگل]مدیران اصلی بازیگران کلیدی هستند و تشویق میشوند تا برای اطمینان از اجرای روشهای شناسایی، رهبری کنند
[ترجمه ترگمان]Principals بازیگران اصلی هستند و تشویق می شوند که رهبری را به عهده بگیرند تا اطمینان حاصل شود که روش های شناسایی اجرا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Principals بازیگران اصلی هستند و تشویق می شوند که رهبری را به عهده بگیرند تا اطمینان حاصل شود که روش های شناسایی اجرا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They had three chances to take the lead but failed each time and eventually missed eight straight shots.
[ترجمه گوگل]آنها سه موقعیت برای برتری داشتند اما هر بار ناکام ماندند و در نهایت 8 شوت متوالی را از دست دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها سه شانس برای گرفتن سرب داشتند اما در هر بار نتوانستند موفق شوند و در نهایت هشت شوت مستقیم را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها سه شانس برای گرفتن سرب داشتند اما در هر بار نتوانستند موفق شوند و در نهایت هشت شوت مستقیم را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Our government must take the lead in formulating policy regarding the cloning of humans.
[ترجمه گوگل]دولت ما باید در تدوین سیاست در رابطه با شبیه سازی انسان پیشتاز باشد
[ترجمه ترگمان]دولت ما باید رهبری را در تدوین سیاست مربوط به شبیه سازی انسان انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دولت ما باید رهبری را در تدوین سیاست مربوط به شبیه سازی انسان انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It's up to the U. S. and Russia to take the lead in solving the crisis.
[ترجمه بهمن] این به آمریکا و روسیه بستگی دارد که در حل این بحران پیش قدم شوند .|
[ترجمه گوگل]این بر عهده آمریکا و روسیه است که در حل بحران پیشرو باشند[ترجمه ترگمان]به U اس و روسیه باید رهبری را در حل این بحران به عهده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The railways in Britain did not take the lead in developing the suburbs.
[ترجمه گوگل]راه آهن در بریتانیا در توسعه حومه ها پیشتاز نبود
[ترجمه ترگمان]خطوط آهن در بریتانیا رهبری در توسعه حومه شهر را به عهده نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خطوط آهن در بریتانیا رهبری در توسعه حومه شهر را به عهده نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Developed countries should take the lead in helping developing countries –they cannot be compared like for like.
[ترجمه گوگل]کشورهای توسعه یافته باید در کمک به کشورهای در حال توسعه پیشتاز باشند – آنها را نمی توان مانند مشابه مقایسه کرد
[ترجمه ترگمان]کشورهای توسعه یافته باید رهبری را در کمک به کشورهای در حال توسعه اتخاذ کنند - آن ها نمی توانند مانند آن ها مقایسه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کشورهای توسعه یافته باید رهبری را در کمک به کشورهای در حال توسعه اتخاذ کنند - آن ها نمی توانند مانند آن ها مقایسه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید