آقایی کردن، بزرگواری به خرج دادن
He decided to take the high road and say he was sorry.
Taking the high road, Alvarez never fired back with insults of his own.
تلاش کردن برای آدم خوبی بودن
اصطلاح ) راه درست را برگزیدن، پا در مسیر صحیح گذاشتن، تقوا پیشه کردن، صراط مستقیم را انتخاب کردن، با اخلاق و با کلاس بودن، کار درست را انجام دادن حتی اگر سخت یا خلاف میل اکثریت باشد، مثل یک جنتلمن رفتار کردن!
... [مشاهده متن کامل]
As frustrated as I was, I should always choose to be respectful and take the high road
به همون اندازه که عاجز و ناکام بودم، همیشه باید مورد احترام بودن را انتخاب کنم و کار درست را انجام بدهم.
... [مشاهده متن کامل]
به همون اندازه که عاجز و ناکام بودم، همیشه باید مورد احترام بودن را انتخاب کنم و کار درست را انجام بدهم.