چیزی را در حساب و کتاب آوردن
چیزی را در محاسبات گنجاندن
چیزی را مد نظر قرار دادن
چیزی را در محاسبات گنجاندن
چیزی را مد نظر قرار دادن
گذاشتن به حساب یک چیزی، بذار به حساب اینکه. . . .
I hope my teacher will take into account the fact that I was ill just before the exams when she marks my paper.
امیداوارم معلمم وقتی برگه رو تصحیح میکنه ( اگه خراب کردم ) اینو بذاره به حساب اینکه قبل از امتحان مریض بودم.
امیداوارم معلمم وقتی برگه رو تصحیح میکنه ( اگه خراب کردم ) اینو بذاره به حساب اینکه قبل از امتحان مریض بودم.
به خوبی و با دقت فکر کردن راجب چیزی قبل از تصمیم گرفتن
فکر کردن یا در نظر گرفتن چیزی