دست و پنجه نرم کردن با مشکلی و تسلیم/ ناراحت نشدن
عادی برخورد کردن
کم نیاوردن اجازه ندی یه چیزی ناراحت یا اذیتت کنه
کم نیاوردن
قبول کردن و حل کردن یک مشکل بدون اینکه اجازه دهید شما را نگران یا مضطرب کند
( از چیزی ) آزرده خاطر یا خجالت زده نشدن
مثال
I took their comments in my stride
من اجازه ندادم نظراتشون منو آزرده خاطر کنه
مثال
من اجازه ندادم نظراتشون منو آزرده خاطر کنه
اجازه ندادن برای ناراحت کردن یا خجالت زده کردن کسی
با آرامش برخورد کردن