1 - دیگه نپرسیدم چطوریه و چی شده
I didn't realize that Melanie hadn't been to college - I suppose I just took it for granted.
نمی دونستم که ملانی دانشگاه نرفته، دیگه نپرسیدم چرا
2 - سرسری گرفتن
... [مشاهده متن کامل]
قدر ندانستن
بها ندادن
اهمیت ندادن
One of the problems with relationships is that after a while you just take each other for granted.
یکی از معضلات رابطه ها اینه که بعد از گذشت یک زمان به همدیگر اهمیت نمی دهید.
نمی دونستم که ملانی دانشگاه نرفته، دیگه نپرسیدم چرا
2 - سرسری گرفتن
... [مشاهده متن کامل]
قدر ندانستن
بها ندادن
اهمیت ندادن
یکی از معضلات رابطه ها اینه که بعد از گذشت یک زمان به همدیگر اهمیت نمی دهید.
چشم بسته قبول کردن
بدون چون و چرا قبول کردن
بدون چون و چرا قبول کردن
take something for granted به این معنی اشاره داره: به یک چیز ( مثل یک تئوری ) با تمام وجود اعتقاد داشتن طوری که مو لای درزش نمی ره.
دست کم گرفتن
چیزی را مسلم دانستن
قدر چیزی را ندانستن
قدر چیزی را ندانستن
یعنی قدر ( چیزی/کسی ) را دونستن
You took me for granted : قدر منو ندونستی
به معنی قدر نداشتن است ( تنها عبارت انگلیسی است که مثبت نوشته میشود ولی معنی منفی دارد. )
البته درست است این عبارت به طور زیر بنویسیم:
Take S. th/S. Body Granted
بهتر است در اینجا از for استفاده نکنیم
البته درست است این عبارت به طور زیر بنویسیم:
بهتر است در اینجا از for استفاده نکنیم
با همیشگی دانستن چیزی یا کسی، آن را بی ارزش دانستن
( وجود یا وقوع چیزی را ) مسلم فرض کردن ( و قدر آنها را ندانستن )
چیزی را مسلم فرض کردن