پِیک زدن ( شراب، آبجو و … )
۱. روشن کردن آتش
۲. شلیک کردن
۳. انتقاد کردن از کسی
۴. امتحان کردن چیزی
۵. عکس گرفتن ( informal )
شانستو امتحان کن یا کردن
تلاش کردن در
تیکه انداختن
تزریق کردن ( آمپول )
شلیک کردن
چکاندن اسلحه
take your shot when you're ready
چکاندن اسلحه
به معنای امتحان کردن
i don't know how's this work but i'll take a shot
نمیدونم این چطوری کار میکنه اما امتحان میکنم
come here take a shot بیا اینجا یه امتحانی بکن
نمیدونم این چطوری کار میکنه اما امتحان میکنم
come here take a shot بیا اینجا یه امتحانی بکن
عکس گرفتن
شلیک کردن، ضربه زدن ( کلامی و یا فیزیکی )
به باد انتقاد گرفتن، پرتاب کردن، سرزنش کردن، ایراد گرفتن
کی میخواد اولین گلوله رو شلیک کنه ( اینجا مفهومی که از جمله اقتباس میشود این است:
... [مشاهده متن کامل]
* کی می خواد اولین ایراد رو بگه، کی می خواد اولین ضربه ( کلامی مثل: انتقاد تند کردن به جیزی یا کسی ) را بزند. *
پرتاب کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)