take place

/ˈteɪkˈpleɪs//teɪkpleɪs/

معنی: صورت گرفتن
معانی دیگر: روی دادن، به وقوع پیوستن، تشکیل شدن، رخ دادن، اتفاق افتادن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to happen.
مترادف: befall, come to pass, happen, occur
مشابه: crop up, fall, pass, transpire

جمله های نمونه

1. The event will take place in a specially erected marquee.
[ترجمه گوگل]این رویداد در یک خیمه شب بازی ویژه برپا خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این اتفاق در یک چادر برپا شده برپا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The threatening strike did not take place after all.
[ترجمه امیر] در پایان حمله تهدید آمیز اتفاق نیفتاد.
|
[ترجمه شان] سرانجام تهدیدی که برای ( انجام ) اعتصاب شده بود، به وقوع نپیوست.
|
[ترجمه گوگل]اعتصاب تهدیدآمیز بالاخره انجام نشد
[ترجمه ترگمان]حمله تهدیدآمیز به هیچ وجه در جای خود قرار نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Enrolment will take place in September.
[ترجمه گوگل]ثبت نام در شهریور ماه انجام خواهد شد
[ترجمه ترگمان]ثبت نام در ماه سپتامبر برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A singing meet will take place next week.
[ترجمه گوگل]جلسه خوانندگی هفته آینده برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]یک جلسه آواز در هفته آینده برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was originally envisaged that the talks would take place in the spring.
[ترجمه گوگل]در ابتدا قرار بود این مذاکرات در بهار انجام شود
[ترجمه ترگمان]در اصل پیش بینی شده بود که مذاکرات در بهار برگزار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A man is not old until his regrets take place of his dreams.
[ترجمه Raya] یک مرد پیر نیست تا وقتی که حسرت رویا هایش را بخورد
|
[ترجمه گوگل]انسان پیر نمی شود تا زمانی که حسرت هایش جای رویاهایش نگیرد
[ترجمه ترگمان]یک مرد آنقدر پیر نیست که حسرت رویاهایش را بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The wedding will take place in October.
[ترجمه گوگل]عروسی در ماه اکتبر برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]عروسی در ماه اکتبر برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The formal signing will take place on April 9th.
[ترجمه گوگل]امضای رسمی در 9 آوریل انجام خواهد شد
[ترجمه ترگمان]امضای رسمی این قرارداد در ۹ آوریل برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The trial will take place before a jury.
[ترجمه گوگل]محاکمه در حضور هیئت منصفه برگزار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]محاکمه پیش از یک هیات منصفه اتفاق خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fete will take place on Sunday, rain or shine.
[ترجمه گوگل]این جشن در روز یکشنبه، باران یا درخشش برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]جشن در روز یکشنبه، باران یا درخشندگی برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sergeant Rivero says arrests for panhandling take place every day.
[ترجمه گوگل]گروهبان ریورو می‌گوید که هر روز دستگیری‌ها به‌خاطر دست‌کاری صورت می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]گروهبان Rivero می گوید که دستگیری for هر روز انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The meeting should take place on the fifth of May.
[ترجمه گوگل]این نشست باید در پنجم اردیبهشت ماه برگزار شود
[ترجمه ترگمان]جلسه باید در پنجم ماه مه برگزار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Activities all take place under the guidance of an experienced tutor.
[ترجمه گوگل]همه فعالیت ها زیر نظر یک مربی مجرب انجام می شود
[ترجمه ترگمان]فعالیت هایی که همگی تحت راهنمایی یک معلم با تجربه انجام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The restructuring will take place in phases, to simplify the implementation process.
[ترجمه گوگل]بازسازی در مراحلی انجام خواهد شد تا فرآیند اجرا را ساده کند
[ترجمه ترگمان]بازسازی در مراحل انجام خواهد شد تا روند پیاده سازی ساده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صورت گرفتن (فعل)
happen, be accomplished, take place

تخصصی

[ریاضیات] انجام گرفتن، انجام شدن

انگلیسی به انگلیسی

• happen, occur

پیشنهاد کاربران

در انگلیسی، افعال **"happen"**، **"occur"** و افعال مشابه دیگر ( **"take place"**, **"transpire"**, **"befall"** و . . . ) همگی برای بیان **وقوع رویدادها** استفاده میشوند، اما تفاوت های ظریف در **کاربرد**، **سطح رسمیت** و **معنی** دارند. در ادامه تفاوت های کلیدی را با مثال توضیح می دهم:
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
### 🟠 **۱. Happen**
- **معنی**: وقوع غیرمنتظره یا تصادفی یک رویداد.
- **کاربرد**: رایج ترین فعل؛ هم برای رویدادهای عادی و هم غیرمنتظره.
- **مثال**:
- The accident **happened** on the highway. ( حادثه روی بزرگراه **اتفاق افتاد**. )
- What **happened** to you yesterday? ( دیروز چه **اتفاقی** برایت افتاد؟ )
- - -
### 🟢 **۲. Occur**
- **معنی**: وقوع رسمی تر یا برنامه ریزی شده؛ گاهی در متون علمی/اداری.
- **کاربرد**: تأکید بر **زمان و مکان دقیق** رویداد.
- **مثال**:
- The meeting **occurs** at 3 PM. ( جلسه **ساعت ۳ برگزار می شود**. )
- A rare event **occurred** in the sky. ( رویداد نادری در آسمان **رخ داد**. )
- - -
### 🔵 **۳. Take Place**
- **معنی**: وقوع **برنامه ریزی شده** یا سازمان یافته.
- **کاربرد**: مناسب برای مراسم، رویدادها، مسابقات.
- **مثال**:
- The concert **takes place** in the park. ( کنسرت **در پارک برگزار می شود**. )
- The Olympics **took place** in Tokyo. ( المپیک **در توکیو برگزار شد**. )
- - -
### 🟣 **۴. Transpire**
- **معنی**: وقوع **تدریجی** یا **فاش شدن** اطلاعات ( رسمی/ادبی ) .
- **کاربرد**: کمتر رایج؛ در متون رسمی یا خبری.
- **مثال**:
- It later **transpired** that he was lying. ( بعداً **فاش شد** که او دروغ می گفت. )
- What **transpired** during the meeting? ( در جلسه **چه گذشت**؟ )
- - -
### 🟡 **۵. Befall**
- **معنی**: وقوع رویداد **منفی** یا **بدشانسی** ( ادبی/رسمی ) .
- **کاربرد**: معمولاً برای اتفاقات ناگوار.
- **مثال**:
- A tragedy **befell** the village. ( فاجعه ای **دچارِ** روستا شد. )
- Misfortune **befell** him. ( بدشانسی **به او رو کرد**. )
- - -
### 📊 جدول مقایسه ای
| **فعل** | **سطح رسمیت** | **نوع رویداد** | **مثال کاربردی** |
| - - - - - - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - |
| **Happen** | غیررسمی | عمومی/تصادفی | An idea **happened** to me. |
| **Occur** | رسمی | دقیق/علمی | The error **occurs** rarely. |
| **Take Place**| خنثی | برنامه ریزی شده | The wedding **takes place** in June. |
| **Transpire**| بسیار رسمی | فاش شدن اطلاعات | The truth **transpired**. |
| **Befall** | ادبی | منفی/تراژیک | Disaster **befell** them. |
- - -
### ❗️ نکات کلیدی
۱. **"Happen"** و **"occur"** گاهی جایگزین هم می شوند، اما **"occur"** رسمی تر است:
- ✅ The incident **occurred/happened** at midnight.

۲. **"Take place"** فقط برای رویدادهای **ازپیش تعیین شده** کاربرد دارد:
- ❌ ~~An earthquake **took place** suddenly. ~~ ( غیرطبیعی )
- ✅ An earthquake **happened/occurred** suddenly.
۳. **"Transpire"** در انگلیسی مدرن بیشتر برای **"فاش شدن"** استفاده می شود، نه صرفاً "اتفاق افتادن".
۴. **"Befall"** امروزه بیشتر در **متون ادبی** یا **تاریخی** دیده می شود.
- - -
### مثال های اشتباه رایج
- **غلط**: The concert **happened** at 8 PM. ( اگر برنامه ریزی شده بود، **take place** بهتر است ) .
- **صحیح**: The concert **took place** at 8 PM.
- **غلط**: It **transpired** a new idea. ( برای ایده ها از **occur** یا **happen** استفاده کنید ) .

وقتی میگیم رخ دادن، یعنی از قبل براش پلن و برنامه ای وجود نداشته و اتفاق افتاده، میشه happen
وقتی چیزی از قبل برنامه ریزی شده مثلا جلسه، یا مذاکرات، یا دوره آموزشی که قراره تاریخ خاصی برگزار بشه، میگیم رویدادن ( نه رخ دادن ) که معنیش میشه take place
اتفاق افتادن - روی دادن - رخ دادن
"The meeting will take place tomorrow. " ( جلسه فردا برگزار خواهد شد. )
"The concert took place last night. " ( کنسرت دیشب برگزار شد. )
"The accident took place at the intersection. " ( تصادف در تقاطع رخ داد. )
...
[مشاهده متن کامل]

"The robbery took place late at night. " ( سرقت اواخر شب رخ داد. )
"Changes will take place over time. " ( تغییرات با گذشت زمان اتفاق خواهد افتاد. )
"The Civil War took place in the 1860s. " ( جنگ داخلی در دهه 1860 رخ داد. )
"The first moon landing took place in 1969. " ( اولین فرود روی ماه در سال 1969 رخ داد. )

happen
اتفاق افتادن
رخ دادن، اتفاق افتادن
until recently many researchers believed that
most important brain development took place in the womb
take place: اتفاق افتادن
به حقیقت پیوستن
۱. جای کسی یا چیزی را گرفتن
∆ No one will ever take your place : هیچکس نمیاد جای تو
۲. رخ دادن - روی دادن - اتفاق افتادن - صورت گرفتن
∆ The events you are about to see are real & took place in 1994 : رویدادهایی که قراره ببینید واقعی هستند و در سال ۱۹۹۴ اتفاق افتادند
محقق شدن
فرا رسیدن
صورت گرفتن
در رسیدن
رخ دادن
اتفاق افتادن
خطور کردن
واقع شدن
رویدادن ( برنامه ریزی شده ) take place
رخدادن ( بدون برنامه ) happen
رخ دادن
take my place [جای منو بگیری جای من وایسی
اتفاق افتادن،
رخ دادن،
انجام شدن،
به وقوع پیشوتن،
Happen،
روی دادن،
صورت گرفتن
به وجود آمدن
انجام شدن
جایگزین شدن
رخ دادن.
اتفاق افتادن.
به وقوع پیوستن.
رخ دادن
اتفاق افتادن
برگزارشدن
Happen
روی دادن، به وقوع پیوستن، تشکیل شدن، رخ دادن، اتفاق افتادن صورت گرفتن
"people laid flowers at the spot where the crash took place"
"مردم گلها را در جایی که ( در محلی که ) تصادم ( سقوط هواپیما ) رخ داده بود گذاردند ( قرار دادند ) .
...
[مشاهده متن کامل]

synonyms: happen, occur, come about, transpire, crop up, materialize, arise, chance, fall out; informal go down;
literary come to pass, befall, betide

اتفاق افتادن - برگزار شدن
to happen; occur
اتفاق افتادن
صورت گرفتن
واقع شدن، روی دادن
برگزار شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)