take one's time


باتانی کار کردن، وقت کافی صرف کردن

انگلیسی به انگلیسی

• not to hurry, do something at a comfortable pace

پیشنهاد کاربران

- با حوصله و سر فرصت کاری را انجام دادن - کاری را تفریحی و بصورت لذتبخش انجام دادن - متضاد شِرتی شِپِرتی کار کردن
_عجله نکردن
He sure is taking his time
اون مطمئنا داره با آرامش و به آهستگی کارش رو انجام می ده
وقت خود را گرفتن، عجله نکردن
آهسته و با آرامش کاری را انجام دادن
Take your time
عجله نکن. سر فرصت کارهات را بکن.

بپرس