انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
بازداشت کردن - دستگیر کردن توسط پلیس
"The police took the suspect into custody after a brief chase. " ( پلیس بعد از یک تعقیب کوتاه، مظنون رو بازداشت کرد. )
"He was taken into custody for questioning related to the robbery. " ( او برای بازجویی مرتبط با سرقت دستگیر شد. )
... [مشاهده متن کامل]
"Authorities took the teenager into custody for shoplifting. " ( مقامات نوجوان رو به دلیل دزدی از فروشگاه بازداشت کردند. )
"After the incident, several individuals were taken into custody by federal agents. " ( بعد از حادثه، چندین نفر توسط مأموران فدرال به حصر قضایی درآمدند. )
"The police took the suspect into custody after a brief chase. " ( پلیس بعد از یک تعقیب کوتاه، مظنون رو بازداشت کرد. )
"He was taken into custody for questioning related to the robbery. " ( او برای بازجویی مرتبط با سرقت دستگیر شد. )
... [مشاهده متن کامل]
"Authorities took the teenager into custody for shoplifting. " ( مقامات نوجوان رو به دلیل دزدی از فروشگاه بازداشت کردند. )
"After the incident, several individuals were taken into custody by federal agents. " ( بعد از حادثه، چندین نفر توسط مأموران فدرال به حصر قضایی درآمدند. )
بازداشت کردن، توقیف کردن
The strapping military guard come to take me into
custody
سرباز ارتشی قدرتمند می خواد منو بازداشت کنه.
سرباز ارتشی قدرتمند می خواد منو بازداشت کنه.
فرزندی را تحت حضانت و سرپرستی خود قرار دادن.
بازداشت کردن