غذا خوردن - بردن ـ برداشتن.
we take food and drink
غذا بخوریم و چیزی بنوشیم.
Likewise, taking food may not seem appropriate under certain stressful conditions today.
امروز نیز در مواقعی که شخص تحت فشار روحی قرار دارد، ممکن است صرف غذا، کاری شایسته و بجا باشد.
... [مشاهده متن کامل]
we are allowed to take food to the ghetto
ما اجازه داریم برای منطقه یهودی ها غذا ببریم
I don't like it when people take food off of my plate, okay
خوشم نمی آید مردم از بشقاب من غذا بردارند، باشه؟
غذا بخوریم و چیزی بنوشیم.
امروز نیز در مواقعی که شخص تحت فشار روحی قرار دارد، ممکن است صرف غذا، کاری شایسته و بجا باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ما اجازه داریم برای منطقه یهودی ها غذا ببریم
خوشم نمی آید مردم از بشقاب من غذا بردارند، باشه؟
غذا خوردن
مصرف غذا داشتن
مصرف غذا داشتن