tail end

/ˈteɪlˈend//teɪlend/

بخش پایانی هر چیز، آخر، پایان، خاتمه، قسمت انتهایی، قسمت نهایی، انتها، دنباله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the very last part of anything; tag end; conclusion. (See rear end.)

جمله های نمونه

1. I just caught the tail end of the movie.
[ترجمه گوگل]من فقط انتهای فیلم را گرفتم
[ترجمه ترگمان] من فقط انتهای فیلم رو گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I only saw the tail end of the TV news.
[ترجمه گوگل]من فقط انتهای اخبار تلویزیون را دیدم
[ترجمه ترگمان] من فقط ته اخبار تلویزیون رو دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I only caught the tail end of the conversation.
[ترجمه گوگل]من فقط انتهای مکالمه را گرفتم
[ترجمه ترگمان]من فقط انتهای مکالمه رو گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It had been a bumpy ride, through the tail end of a thunderstorm.
[ترجمه گوگل]این یک سواری پر از دست انداز بود، در انتهای دم یک طوفان تندری
[ترجمه ترگمان]سواری سختی بود، از انتهای دم رعد و برق، سواری سختی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At the tail end of the nineteenth century, the Viennese politician Karl Lueger founded his power base on an anti-semitic platform.
[ترجمه گوگل]در اواخر قرن نوزدهم، کارل لوگر، سیاستمدار وینی، پایگاه قدرت خود را بر روی یک پلتفرم یهودستیزانه پایه گذاری کرد
[ترجمه ترگمان]در انتهای قرن نوزدهم، کارل Lueger، سیاست مدار وین، پایه قدرت خود را بر روی سکوی anti بنیان نهاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But this is the tail end of a really big set of stories about royal marriages.
[ترجمه گوگل]اما این انتهای یک مجموعه واقعا بزرگ از داستان ها در مورد ازدواج های سلطنتی است
[ترجمه ترگمان]اما این انتهای دنباله داستان واقعا بزرگی درباره ازدواج سلطنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A car park security camera captured the tail end of the attack in the centre of Swindon.
[ترجمه گوگل]یک دوربین امنیتی پارکینگ خودرو، انتهای حمله را در مرکز سویندون ثبت کرد
[ترجمه ترگمان]یک دوربین امنیتی پارک خودرو انتهای این حمله را در مرکز of دستگیر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was the tail end of the season and there was no time for a full-scale tour.
[ترجمه گوگل]پایان فصل بود و زمانی برای یک تور کامل وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]این انتهای فصل بود و هیچ زمانی برای یک تور کامل وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They burst out into the tail end of the night.
[ترجمه گوگل]آنها در انتهای شب بیرون زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در انتهای شب منفجر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I did catch the tail end of them in my youth.
[ترجمه گوگل]من در جوانی دم آنها را گرفتم
[ترجمه ترگمان]من در جوانی دم در دم آن ها را می گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I tie my next colour on to the tail end of the first yarn and pull it straight through.
[ترجمه گوگل]رنگ بعدی ام را به انتهای نخ اول می بندم و آن را مستقیما می کشم
[ترجمه ترگمان]من رنگ بعدی ام را به انتهای خط اول متصل می کنم و مستقیم از آن بیرون می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He waited at the crossing for the tail end of the train to go by.
[ترجمه گوگل]او در گذرگاه منتظر ماند تا انتهای قطار عبور کند
[ترجمه ترگمان]او در حین عبور از کنار قطار منتظر ماند تا از قطار عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All the good weather came at the tail end of our holiday.
[ترجمه گوگل]تمام هوای خوب در انتهای تعطیلات ما آمد
[ترجمه ترگمان]تمام هوای خوب آخر تعطیلات ما فرا رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The tail end of the wind close discharge device is provided with a wind close board.
[ترجمه گوگل]انتهای دم دستگاه تخلیه باد بسته با تخته بسته باد ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]انتهای دم دستگاه تخلیه نزدیک باد با یک صفحه نزدیک به باد تامین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This is the tail end of the season.
[ترجمه گوگل]این پایان فصل است
[ترجمه ترگمان]این پایان فصل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• end, back end

پیشنهاد کاربران

عبارت "tail end" به معنی "پایان" یا "نهایت" چیزی است و معمولاً به آخرین قسمت یا فاز یک موقعیت، یک فرآیند یا یک چیز اشاره دارد.
**مثال:**
- "At the tail end of the meeting, we discussed future plans. "
...
[مشاهده متن کامل]

( در پایان جلسه، ما در مورد برنامه های آینده صحبت کردیم. )
این اصطلاح می تواند در زمینه های مختلفی مانند جلسات، پروژه ها یا حتی وقایع طبیعی مورد استفاده قرار گیرد.

بپرس