اسم ( noun )
• (1) تعریف: an animal's rearmost part, usu. an appendage and extension of the spinal column, that projects from the rear of the trunk.
• مشابه: appendage, tag
• مشابه: appendage, tag
• (2) تعریف: something that resembles this appendage in position or form, such as a kite's tail, the luminous trail of a comet, or a fall of hair such as a ponytail.
• مشابه: tag
• مشابه: tag
• (3) تعریف: the rearmost part of an airplane, rocket, wagon, or the like, or the specialized structures attached there.
• (4) تعریف: the rear, bottom, or end portion of anything.
• مشابه: tag
• مشابه: tag
- the tail of a shirt
• (5) تعریف: (pl.) the reverse side of a coin. (Cf. head.)
• متضاد: head
• متضاد: head
• (6) تعریف: (informal) an agent assigned to follow someone secretly.
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: being in the rear.
- the tail end
- a tail seat on a plane
[ترجمه گوگل] صندلی دم در هواپیما
[ترجمه ترگمان] یه صندلی دم هواپیما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یه صندلی دم هواپیما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: coming from the rear; from behind.
- The tail wind forced us off course.
[ترجمه گوگل] باد دم ما را مجبور کرد از مسیر خارج شویم
[ترجمه ترگمان] باد مخالف ما را مجبور کرد که از اینجا برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] باد مخالف ما را مجبور کرد که از اینجا برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tails, tailing, tailed
حالات: tails, tailing, tailed
• (1) تعریف: to provide with a tail.
• (2) تعریف: to follow at the end of.
- A large float tailed the parade.
[ترجمه گوگل] یک شناور بزرگ به دنبال رژه رفت
[ترجمه ترگمان] یه شناور بزرگ داره رژه رو دنبال میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یه شناور بزرگ داره رژه رو دنبال میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (informal) to follow secretly in order to observe.
- The policeman tailed the suspect.
[ترجمه گوگل] پلیس مظنون را دنبال کرد
[ترجمه ترگمان] پاسبان مظنون را دنبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پاسبان مظنون را دنبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: tailless (adj.), taillike (adj.)
مشتقات: tailless (adj.), taillike (adj.)
• (1) تعریف: to recede or diminish gradually (often fol. by off or away).
- The storm tailed off into a gentle shower.
[ترجمه گوگل] طوفان به یک دوش ملایم تبدیل شد
[ترجمه ترگمان] طوفان شروع شد به یه دوش آروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] طوفان شروع شد به یه دوش آروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (informal) to follow someone closely.
• مشابه: tag
• مشابه: tag