tagalong


طفیلی، انگل، موی دماه

جمله های نمونه

1. The tagalong attaches to an adult's bicycle.
[ترجمه گوگل]تاگالونگ به دوچرخه بزرگسالان متصل می شود
[ترجمه ترگمان]tagalong به یک دوچرخه بالغ می چسبد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We were tagalongs on my parents' vacations.
[ترجمه گوگل]ما در تعطیلات پدر و مادرم تاگالونگ بودیم
[ترجمه ترگمان]ما تو تعطیلات پدر و مادرم بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When he was in junior high, local firemen dubbed him " Duke " after a tagalong Airedale .
[ترجمه گوگل]زمانی که او در دبیرستان تحصیل می کرد، آتش نشانان محلی به او لقب «دوک» را از روی یک ایردل تاگالونگ دادند
[ترجمه ترگمان]وقتی او در دبیرستان بود، ماموران آتش نشانی محلی او را \"دوک\" می نامیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But it's superfluous, really—which is why calling someone a "fifth wheel" is a way of calling them unnecessary, basically a tagalong.
[ترجمه گوگل]اما واقعاً زائد است - به همین دلیل است که نامیدن یک نفر "چرخ پنجم" راهی برای غیرضروری است، اساساً یک تاگالونگ
[ترجمه ترگمان]اما این زائد است، واقعا - که به همین دلیل است که نامیدن کسی به عنوان \"فرمان پنجم\" روشی است برای نامیدن آن ها به طور کلی یک tagalong
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The three girls were inseparable—Kivi and Blomma, blonde and freckled, quiet and assured, and their tagalong, Chavisory, a chatterbox who looked no more than five years old.
[ترجمه گوگل]این سه دختر جدایی ناپذیر بودند - کیوی و بلوما، بلوند و لک‌لک‌دار، ساکت و مطمئن، و تاگالونگشان چاویسوری که پنج سال بیشتر نداشت
[ترجمه ترگمان]سه دختر از هم جدا نشدنی بودند - Kivi و Blomma، بلوند و بور، آرام و مطمئن، و گردن بر گردن، یک مرد وراج که بیش از پنج ساله به نظر نمی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of one who persistently follows another, of an unwanted follower; of something that trails behind or is dragged along by something else

پیشنهاد کاربران

توی حالت اسمی همون معانی بالا رو میده ( انگل ، موی دماغ ) ولی اگر فعل باشه همین که دوستان گفتند ( همراه شدن با کسی بدون دعوت )
همرات بیام
همراه کسی امدن
یکی داره میره بیرون میگید میشه منم همرات بیام
Crash
For Example:thank you for letting us crash over
سرخود رفتن
چتر شدن خونه کسی
دنبال کسی راه افتادت
to follow another's lead especially in going from one place to another
آویزان دیگران شدن
سربار شدن کسی موقع جائی رفتن
اصطلاحا معادل انداختن خود به کسی برای بیرون رفتن
بدون دعوت با کسی همراه شدن و یا رفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس