tactual

/ˈtækt͡ʃʊəl//ˈtækt͡ʃʊəl/

معنی: لامسهای، وابسته به حس بساوایی
معانی دیگر: پرماسی، پرماسشی، سوهشی، بساوشی، وابسته به حس لامسه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tactually (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or caused by the sense of touch.

جمله های نمونه

1. a tactual sense
حس پرماسی (لامسه ای)

2. Can their tactual sense feel now too transparent?
[ترجمه گوگل]آیا حس تاکتیکی آنها اکنون خیلی شفاف است؟
[ترجمه ترگمان]آیا حس وطن پرستی آن ها هم اکنون بیش از حد شفاف است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Machine vision, hearing, tactual sensation and force sensation are greatly developed in the domain of robotics and some of them have been used for practical purposes.
[ترجمه گوگل]بینایی ماشین، شنوایی، حس تاکتیکی و حس نیرو در حوزه رباتیک بسیار توسعه یافته است و برخی از آنها برای اهداف عملی مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]بینایی ماشین، شنوایی، احساس tactual و احساس نیرو تا حد زیادی در حوزه روباتیک توسعه یافته اند و برخی از آن ها برای اهداف عملی مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With apparent motion of tactual sense applied, the device gives the patient the ability to perform biofeedback in tactile and visual ways, and thus makes the patient more relaxed than other cases.
[ترجمه گوگل]با اعمال حرکت ظاهری حس تاکتیکی، این دستگاه به بیمار توانایی انجام بیوفیدبک را به روش‌های لمسی و بصری می‌دهد و در نتیجه بیمار را آرام‌تر از موارد دیگر می‌کند
[ترجمه ترگمان]با حرکت ظاهری of به کار گرفته شده، دستگاه به بیمار توانایی انجام بازخورد به روش های ادراکی و بصری را می دهد و در نتیجه بیمار را نسبت به موارد دیگر راحت تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In contrast, male learners were more teacher-motivated, preferred tactual approach of learning and had time preference for early morning.
[ترجمه گوگل]در مقابل، دانش‌آموزان پسر بیشتر با انگیزه معلم بودند، رویکرد تکیه‌ای یادگیری را ترجیح می‌دادند و برای صبح زود ترجیح داشتند
[ترجمه ترگمان]در مقابل، دانشجویان مرد با انگیزه بیشتری رفتار می کردند، رویکرد tactual را بر یادگیری ترجیح می دادند و صبح زود ترجیح می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I will through the two subjects to discuss the tactual experiences in hardware interface design.
[ترجمه گوگل]من از طریق این دو موضوع در مورد تجربیات واقعی در طراحی رابط سخت افزاری بحث خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من از دو سوژه برای بحث درباره تجارب tactual در طراحی رابط سخت افزار استفاده خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The present study of style shows that most students apply several learning styles to their learning and that they particularly prefer to learn through kinesthetic style and tactual style.
[ترجمه گوگل]مطالعه حاضر در مورد سبک نشان می دهد که اکثر دانش آموزان چندین سبک یادگیری را در یادگیری خود به کار می برند و به ویژه ترجیح می دهند از طریق سبک حرکتی و سبک تاکتیکی یاد بگیرند
[ترجمه ترگمان]مطالعه حاضر نشان می دهد که بسیاری از دانشجویان سبک های یادگیری متعددی را به یادگیری خود اعمال می کنند و به ویژه ترجیح می دهند از سبک kinesthetic و سبک tactual یاد بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As we know, the experiences of visual and aural which supplied by hard interface cannot meet the needs of user. So we need more tactual experiences.
[ترجمه گوگل]همانطور که می دانیم، تجربیات دیداری و شنیداری که توسط رابط سخت ارائه می شود نمی تواند پاسخگوی نیاز کاربر باشد بنابراین ما به تجربیات تاکتیکی بیشتری نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]همانطور که می دانیم، تجارب بصری و تصویری که از طریق رابط سخت تامین می شوند، نمی توانند نیازهای کاربر را برآورده کنند بنابراین ما به تجربه های tactual بیشتری نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لامسه ای (صفت)
sensible, tactile, tactual

وابسته به حس بساوایی (صفت)
tactual

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to the sense of touch, tactile

پیشنهاد کاربران

بپرس