tactless

/ˈtæktləs//ˈtæktləs/

معنی: بی نزاکت، بدون مبادی اداب، موقع نشناس
معانی دیگر: بی تدبیر، بی فراست، بی کیاست، وقت نشناس، خروس بی محل، بی مهارت، بی سلیقه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tactlessly (adv.), tactlessness (n.)
• : تعریف: having or displaying no tact.
مترادف: boorish, gauche, ill-mannered, impolite, indiscreet, insensitive, rude
متضاد: diplomatic, politic, tactful
مشابه: blunt, ill-bred, ill-considered, impolitic, imprudent, inconsiderate, tasteless, thoughtless, undiplomatic, unmannerly

جمله های نمونه

1. His tactless words had incurred his father's deep displeasure.
[ترجمه گوگل]سخنان بی تدبیر او ناراحتی عمیق پدرش را برانگیخته بود
[ترجمه ترگمان]حرف های مودبانه او باعث رنجش و نارضایتی پدرش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I thought it would be tactless to ask about her divorce.
[ترجمه گوگل]فکر می کردم بی تدبیری است که در مورد طلاق او بپرسم
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که این باید برای پرسیدن از طلاق او بی نزاکت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was rather tactless me to ask such a question.
[ترجمه گوگل]من برای پرسیدن چنین سوالی نسبتاً بی تدبیر بودم
[ترجمه ترگمان]من تا اندازه ای از من بی ملاحظه بودم که چنین سوالی را مطرح کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He can be very tactless sometimes.
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات می تواند بسیار بی تدبیر باشد
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات خیلی بی ملاحظه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His tactless remarks were enough to raise anyone's hackles.
[ترجمه گوگل]اظهارات بی تدبیر او برای برانگیختن خشم هر کسی کافی بود
[ترجمه ترگمان]حرف های مودبانه او برای بلند کردن موهای کسی کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was rather tactless of you to invite his ex-girlfriend.
[ترجمه گوگل]این نسبتاً بی تدبیر بود که دوست دختر سابقش را دعوت کردی
[ترجمه ترگمان]بهتر از این بود که تو دوست دختر سابقش رو دعوت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's one of the most tactless people I've ever met.
[ترجمه dyn] اون یکی از بی سیاست/بی نزاکت ترین آدم هایی است که تا به حال ملاقات کرده ام
|
[ترجمه گوگل]او یکی از بی‌درایت‌ترین افرادی است که تا به حال دیده‌ام
[ترجمه ترگمان]او یکی از the کسانی است که تا به حال دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was tactless of you to comment on his hair!
[ترجمه گوگل]بی تدبیری بود که در مورد موهایش نظر دادی!
[ترجمه ترگمان]خیلی بی نزاکت بود که تو روی موهایش حرف بزنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had alienated many people with his tactless remarks.
[ترجمه گوگل]او با اظهارات بی تدبیر خود باعث بیگانگی بسیاری از مردم شده بود
[ترجمه ترگمان]او بسیاری از مردم را با سخنان tactless از خود دور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His comments were well-meant but a little tactless.
[ترجمه گوگل]نظرات او با نیت خوب اما کمی بی تدبیر بود
[ترجمه ترگمان]نظرات او خوب بود، اما کمی بی ملاحظه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was often tactless and insensitive.
[ترجمه گوگل]او اغلب بی تدبیر و بی احساس بود
[ترجمه ترگمان]او اغلب بی ملاحظه و بی عاطفه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Under the present circumstances, it seemed somehow tactless.
[ترجمه گوگل]در شرایط فعلی، به نوعی بی تدبیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که تحت شرایط فعلی، این کار به نوعی بی ملاحظه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And then he made all sorts of tactless remarks about the state of the body.
[ترجمه گوگل]و سپس انواع و اقسام اظهارات بدون تدبیر را در مورد وضعیت بدن بیان کرد
[ترجمه ترگمان]و بعد همه گونه سخنان بی ملاحظه در مورد وضعیت جسد را بیان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی نزاکت (صفت)
boorish, tactless, indelicate, indecorous, unceremonious, discourteous

بدون مبادی اداب (صفت)
tactless

موقع نشناس (صفت)
tactless

انگلیسی به انگلیسی

• lacking tact, undiplomatic, showing a lack of skill in dealing with others
if someone is tactless, they behave in a way that is likely to upset or offend people.

پیشنهاد کاربران

ناجور
tactless question سوال ناجور
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : tact / tactic / tactfulness / tactlessness / tactician
✅️ صفت ( adjective ) : tactful / tactless / tactical
✅️ قید ( adverb ) : tactfully / tactlessly / tactically
"Bull in a China Shop"
Meaning: A clumsy or ⭐tactless⭐ person
Example: Matthew is good - hearted, but in delicate situations he’s a bull in a china shop
❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM
Adjective :
بی درایتی
کم هوشی
بی خردی
بی ملاحظه گی
نابخردانه
به عنوان مثال :
I thought it would be tactless to ask about her divorce
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/tactless• https://www.merriam-webster.com/dictionary/tactless
بدون غَرَض
آدم بی سیاست

بپرس