1. tactile oragans
اندام های بساوشی (پرماسی)
2. tactile sensibility
سوهشمندی پرماسی،حساسیت لامسه ای
3. The children are very tactile with warm, loving natures.
[ترجمه گوگل]بچه ها با طبیعت گرم و دوست داشتنی بسیار لامسه هستند
[ترجمه ترگمان]بچه ها از طبایع گرم و دوست داشتنی برخوردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. An instrument used to measure tactile sensitivity.
[ترجمه گوگل]ابزاری که برای اندازه گیری حساسیت لمسی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]ابزاری که برای اندازه گیری حساسیت لمسی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Tweed is timeless, tactile and tough.
[ترجمه گوگل]توید بی انتها، لمسی و سخت است
[ترجمه ترگمان]Tweed، ملموس، ملموس و محکم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Her paintings have a very tactile quality.
[ترجمه گوگل]نقاشی های او کیفیت بسیار لمسی دارند
[ترجمه ترگمان]نقاشی های او کیفیت ملموسی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Combining his interest in bird-watching with his tactile skills, Fetchero started carving bird models in 197
[ترجمه گوگل]Fetchero با ترکیب علاقه خود به پرنده نگری با مهارت های لمسی خود، حکاکی مدل پرندگان را در سال 197 آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]با ترکیب علاقه خود به پرنده - با مهارت های ملموس او، Fetchero شروع به حکاکی مدل های پرنده در ۱۹۷ سال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Full use needs to be made of tactile and sensory experiences.
[ترجمه گوگل]باید از تجربیات لمسی و حسی استفاده کامل شود
[ترجمه ترگمان]مصرف کامل باید از تجربیات حسی و حسی ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It includes experimental systems that provide tactile feedback from a monitor image.
[ترجمه گوگل]این شامل سیستم های آزمایشی است که بازخورد لمسی را از تصویر مانیتور ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این سیستم شامل سیستم های آزمایشی است که بازخورد لمسی را از یک تصویر ناظر تامین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. To give the learner visual, tactile and aural stimuli, which increase the learning experience.
[ترجمه گوگل]دادن محرک های بصری، لمسی و شنیداری به زبان آموز که باعث افزایش تجربه یادگیری می شود
[ترجمه ترگمان]برای دادن به محرک های تصویری، لمسی و aural یاد گیرنده، که تجربه یادگیری را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A 102 key tactile keyboard has keys that give out an audible click when depressed.
[ترجمه گوگل]یک صفحه کلید لمسی با 102 کلید دارای کلیدهایی است که در هنگام فشردن یک کلیک قابل شنیدن پخش می کند
[ترجمه ترگمان]یک صفحه کلید قابل لمس از ۱۰۲ کلید دارای کلید است که هنگام افسردگی صدای قابل شنیدن را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Willingness to try new tactile stimulation strategies does sometimes turn up in unusual places, however.
[ترجمه گوگل]با این حال، تمایل به امتحان استراتژیهای تحریک لمسی جدید گاهی اوقات در مکانهای غیرمعمول ظاهر میشود
[ترجمه ترگمان]با این حال، تلاش برای امتحان استراتژی های تحریک لمسی جدید گاهی اوقات در مکان های غیر معمول انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. My comment that I enjoy the tactile sensation of playing with the dough met with a supercilious, adult-type snicker.
[ترجمه گوگل]نظر من مبنی بر اینکه از حس لامسه بازی با خمیر لذت می برم با یک پوزخند بزرگ و بزرگ مواجه شد
[ترجمه ترگمان]نظر من مبنی بر اینکه من از حس لامسه برخوردار شده با خمیر لذت می برم، با یک پوزخند زنان بالغ و گستاخ مواجه شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The tactile sensitivity of forearm to summate the length of plexiglass rectangles was tested.
[ترجمه گوگل]حساسیت لمسی ساعد برای جمع کردن طول مستطیلهای پلکسی آزمایش شد
[ترجمه ترگمان]حساسیت محسوس ساعد به summate، طول of rectangles را مورد آزمایش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید