tactical

/ˈtæktɪkl̩//ˈtæktɪkl̩/

وابسته به رزم آرایی، رزم آرایانه، لشکر آرایی، تدبیری، مربوط به تدابیرجنگی، ماهر، ماهرانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tactically (adv.)
(1) تعریف: of or relating to tactics.

(2) تعریف: showing skill in tactics.

جمله های نمونه

1. I think he made a tactical blunder by announcing it so far ahead of time.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او با اعلام زودتر از موعد اشتباه تاکتیکی مرتکب شد
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم با خبر دادن آن به زمان، اشتباه تاکتیکی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The police were forced to make a tactical withdrawal.
[ترجمه گوگل]پلیس مجبور به عقب نشینی تاکتیکی شد
[ترجمه ترگمان]پلیس مجبور شد یه عقب نشینی تاکتیکی انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her withdrawal from the contest was a tactical manoeuvre.
[ترجمه گوگل]کناره گیری او از مسابقه یک مانور تاکتیکی بود
[ترجمه ترگمان]ترک کردن اون از مسابقه یه مانور تاکتیکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The coach showed considerable tactical shrewdness.
[ترجمه گوگل]مربی زیرکی تاکتیکی قابل توجهی از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]در این موقع کالسکه از این طرف و آن طرف و آن طرف می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Kenyan athlete made a tactical error in starting too fast.
[ترجمه گوگل]ورزشکار کنیایی در شروع خیلی سریع مرتکب خطای تاکتیکی شد
[ترجمه ترگمان]ورزش کار کنیایی یک خطای تاکتیکی را در شروع خیلی سریع انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The campaign was widely criticised for making tactical mistakes and for a lack of coherence.
[ترجمه گوگل]این کمپین به دلیل اشتباهات تاکتیکی و عدم انسجام به طور گسترده مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این مبارزه به طور گسترده ای به خاطر ایجاد اشتباه ات تاکتیکی و فقدان انسجام مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was given tactical command of the operation.
[ترجمه گوگل]فرماندهی تاکتیکی عملیات به او واگذار شد
[ترجمه ترگمان]اون دستور تاکتیکی رو داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They have removed all tactical nuclear missiles that could strike Europe.
[ترجمه گوگل]آنها تمام موشک های هسته ای تاکتیکی را که می توانند به اروپا حمله کنند، حذف کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها همه موشک های هسته ای تاکتیکی را از بین برده اند که می تواند به اروپا حمله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Two players were substituted for tactical reasons .
[ترجمه گوگل]دو بازیکن به دلایل تاکتیکی تعویض شدند
[ترجمه ترگمان]دو بازیکن به دلایل تاکتیکی جایگزین شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had made a humiliating tactical error and he had to go.
[ترجمه گوگل]او یک خطای تاکتیکی تحقیرآمیز مرتکب شده بود و باید برود
[ترجمه ترگمان]او اشتباه تاکتیکی کرده بود و او مجبور بود که برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The team's manager made a shrewd tactical switch in defence.
[ترجمه گوگل]سرمربی تیم یک سوئیچ تاکتیکی زیرکانه در دفاع انجام داد
[ترجمه ترگمان]مدیر تیم یک سوییچ تاکتیکی زیرکانه برای دفاع ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, when you tack it should be for tactical reasons.
[ترجمه گوگل]با این حال، زمانی که شما تاک می کنید باید به دلایل تاکتیکی باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، وقتی مسیری را در پیش بگیرید، باید به دلایل تاکتیکی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Because he was still ideologically sound, strategic and tactical mistakes could be forgiven.
[ترجمه گوگل]از آنجا که او هنوز از نظر ایدئولوژیکی سالم بود، اشتباهات استراتژیک و تاکتیکی قابل بخشش بود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که او هنوز از لحاظ ایدئولوژیکی صوتی، استراتژیک و تاکتیکی بود، می توانست بخشوده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[فوتبال] تاکتیکی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to tactics; of or pertaining military tactics; skilled in developing methods to attain goals
a tactical action is something that you do in order to be successful in a particular situation or to gain an advantage in the future, rather than immediately.
tactical weapons are used over fairly short distances.
tactical also means relating to military tactics.

پیشنهاد کاربران

تاکتیکی
استراتژیک
هوشمندانه
عملیاتی
برنامه ریزی شده
کارا
مدبرانه
آگاهانه، هوشمندانه، ماهرانه
راهکاریافته
1. تاکتیکی 2. رزمی. جنگی 3. ( مربوط به ) روش یا نحوه اجرا 4. مصلحتی 5. ماهرانه
مثال:
they played with tactical mastery
آنها با برتری ماهرانه ای بازی کردند.
حساب شده
زیرکانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : tact / tactic / tactfulness / tactlessness / tactician
✅️ صفت ( adjective ) : tactful / tactless / tactical
✅️ قید ( adverb ) : tactfully / tactlessly / tactically
فنی و جزیی در مقایسه با استراتژی که کلان بودن را متبادر می کند.
راهکنشی
[علوم نظامی] آنچه مربوط به به�کارگیری نیروها در میدان نبرد است
تاکتیک به معنای رویکرد است. این با استراتژی ( راهبرد ) تفاوت دارد.
استراتژی یعنی گزینش هدف، تاکتیک یعنی رویکرد رسیدن به آن هدف ( تکنیک هم شرح تاکتیک ها به صورت تفصیلی است ) ؛ نهایتاً عملیات ( Operation ) یعنی اجرای آن رویکردها با تکنیک های خود
● تاکتیکی، راهبردی
● عملیاتی، نظامی
● کوتاه برد ( برای موشک و سلاح )
شیوه عمل ( شیوه های عملی اجرای یک برنامة سیاسی که ممکن است در ظاهر با اصل طرح هماهنگ نباشد. )
tactical ( علوم نظامی )
واژه مصوب: راهکنشی
تعریف: آنچه مربوط به بهکارگیری نیروها در میدان نبرد است
《 پارسی را پاس بِداریم》
tactical
واژه ای ایرانی - اُروپایی ست :
tactical : tact - ic - al
tact = هَم تَراز با تاخت دَر پارسی
ic = پَس وَندِ کُهَن ِ پارسی - ایک دَر : تاریک ، باریک ، نَزدیک وَ . . . که دَر پارسیِ نو به چِهرِ - ایز دَرآمَده :
...
[مشاهده متن کامل]

دوشیز ، پاکیز ، مَویز ، تُرشیز ، . . . .
al - = پَس وَندِ - آل مانَندِ : رَوال ، پوشال ، . . .
دَر هَم سَنجی با پارسیِ نو : تازانه ، تازِشانه ، تازگَرایانه ، تاختَنی ، تاختارانه ، تازیکال

مدبرانه، تدبیرگرایانه،
رزمی.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس