tactic

/ˈtæktɪk//ˈtæktɪk/

معنی: رزم شیوه، جنگ فن، جنگ فنی، تاکتیک یا رزم ارایی، وابسته به رزم شیوه، رزم ارا
معانی دیگر: (گیاه شناسی - وابسته به taxis) رهبردی، گرایشی، آرایشی، رجوع شود به: tactics، وابسته به رزم آرایی، لشکر آرایانه، وابسته به ترتیب یا نظام چیزی، ماهردرفنون جنگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a plan or method for achieving a goal; maneuver.
مترادف: design, maneuver, ploy, scheme, strategy
مشابه: move, operation, outline, play, plot, stratagem

جمله های نمونه

1. Confrontation is not always the best tactic.
[ترجمه گوگل]رویارویی همیشه بهترین تاکتیک نیست
[ترجمه ترگمان]مقابله همیشه بهترین تاکتیک نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The proposal was dismissed as a diversionary tactic intended to distract attention from the real problems.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد به عنوان یک تاکتیک انحرافی با هدف منحرف کردن توجه از مشکلات واقعی رد شد
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد به عنوان یک تاکتیک diversionary برای منحرف کردن حواس از مشکلات واقعی رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's time to try a change of tactic.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که تغییر تاکتیک را امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]زمان آن رسیده که یک تغییر تاکتیک را امتحان کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She decided on a stalling tactic.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت که یک تاکتیک متوقف کند
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت از یک تاکتیک وقت کشی استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The report concluded that the Khmer Rouge tactic was proving successful and that grassroots sympathy for the group had probably been underestimated.
[ترجمه گوگل]این گزارش به این نتیجه رسید که تاکتیک خمرهای سرخ موفقیت آمیز بوده و احتمالاً همدردی مردم با این گروه دست کم گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]این گزارش نتیجه گرفت که تاکتیک Khmer Khmer موفق بوده است و همدردی مردمی برای این گروه احتمالا دست کم گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The next tactic they use is to give us advice.
[ترجمه گوگل]تاکتیک بعدی که استفاده می کنند این است که به ما مشاوره می دهند
[ترجمه ترگمان]تاکتیک بعدی که آن ها استفاده می کنند این است که به ما نصیحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She decided on a delaying tactic.
[ترجمه گوگل]او تصمیم به تاکتیک تاخیری گرفت
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت تا تاکتیک را به تاخیر بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An example of the tactic would be a project aimed at establishing the suitability of a material for a given task.
[ترجمه گوگل]نمونه ای از این تاکتیک، پروژه ای است که با هدف تعیین مناسب بودن یک ماده برای یک کار معین انجام می شود
[ترجمه ترگمان]یک نمونه از این تاکتیک، پروژه ای است که هدف آن ایجاد مناسب بودن یک ماده برای یک کار معین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Either tactic offers at least a chance of keeping trouble to the minimum.
[ترجمه گوگل]هر یک از این تاکتیک ها حداقل فرصتی برای به حداقل رساندن مشکلات را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]هر دو روش، حداقل شانس نگه داشتن دردسر را به حداقل می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the 1590s he favoured a tactic of moderation in the expectation of a favourable political change.
[ترجمه گوگل]در دهه 1590 او از تاکتیک اعتدال در انتظار یک تغییر سیاسی مطلوب حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]وی در سال ۱۵۹۰ طرفدار میانه روی در انتظار تغییر سیاسی مطلوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The tactic is mined with dangers and difficulties and can not be successfully carried out unless these are constantly borne in mind.
[ترجمه گوگل]این تاکتیک با خطرات و مشکلات استخراج می‌شود و نمی‌توان آن را با موفقیت انجام داد مگر اینکه این تاکتیک‌ها دائماً در نظر گرفته شوند
[ترجمه ترگمان]این تاکتیک با خطرات و مشکلات استخراج می شود و نمی تواند با موفقیت انجام شود مگر این که این روش ها به طور مداوم در ذهن داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fast bowling tactic has worked.
[ترجمه گوگل]تاکتیک بولینگ سریع جواب داده است
[ترجمه ترگمان]تاکتیک بولینگ سریع کار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many gays reacted with outrage at the tactic of "outing" senior public figures.
[ترجمه گوگل]بسیاری از همجنس‌بازان به تاکتیک «خروج» از شخصیت‌های ارشد عمومی با خشم واکنش نشان دادند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از همجنس گرایان در واکنش به این تاکتیک \"گردش\" چهره های برجسته عمومی واکنش نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No single strategy or tactic will resolve such a complex phenomenon as inter-group conflict.
[ترجمه گوگل]هیچ استراتژی یا تاکتیک واحدی چنین پدیده پیچیده ای مانند درگیری بین گروهی را حل نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]هیچ استراتژی یا تاکتیک واحدی چنین پدیده پیچیده ای را به عنوان تعارض بین گروهی حل نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رزم شیوه (اسم)
tactic

جنگ فن (اسم)
tactics, tactic

جنگ فنی (اسم)
tactic

تاکتیک یا رزم ارایی (اسم)
tactics, tactic

وابسته به رزم شیوه (صفت)
tactic

رزم ارا (صفت)
tactician, tactic

تخصصی

[فوتبال] تاکتیک
[ریاضیات] تدبیر اجرایی ساده و کوتاه، تدبیر، تاکتیک

انگلیسی به انگلیسی

• method to attain a goal; method of employing forces in combat; planning of small-scale military actions serving a larger strategy
pertaining to combat tactics, pertaining to the science of employing forces in combat
tactics are the methods that you use to achieve what you want.
military tactics are the way troops and equipment are moved in order to win a battle.

پیشنهاد کاربران

راهکار، راهبرد
راهکاریابی
تاکتیک، راهبرد
مثال: They used clever tactics to win the game.
آنها از تاکتیک های باهوش برای برد بازی استفاده کردند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
تاکتیک واژه ای نظامی است با ریشه فارسی پهلوی که از ترکیب دو واژه تک و تاخت یا تکیدن و توخیدن یا همان تکتوخه ساخته شده است. این واژه پس از جنگ کارهه نبرد سورنا با کراسوس و شکست 40 هزار نفری لژیون رومی از
...
[مشاهده متن کامل]
10 هزار سوارکار پارتیان ایرانی یا شاهنشاهی اشکانیان در ۶ مه سال ۵۳ پیش از میلاد به ادبیات نظامی جهان وارد شده است و بعدها توسط افسر پروسی کلاوزویتس معروف به فیلسوف جنگ و سپس ناپلئون بکار گرفته شد. جزئیات این نبرد باشکوه را پلوتارک در جلد سوم از کتاب خود با نام �حیات مردان نامی�در موضوع معرفی کراسوس سردار رومی آورده است.

راهکُنِش ( معادل مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : tact / tactic / tactfulness / tactlessness / tactician
✅️ صفت ( adjective ) : tactful / tactless / tactical
✅️ قید ( adverb ) : tactfully / tactlessly / tactically
استراتژی : راهبردی
تاکتیکی: راه کنشی
راهبرد
روش
شگرد
فن
تاکتیک

راهکُنِش: طرح یا اقدامی برای حصول هدف. طرح های ملموس و گرایش به سمت گام های کوچک تر و بازه زمانی کوتاه تر
ترفند، زیرکی، مکر
رَوِش ، چاره
راهکار کوتاه هنگام ، راهکار کوتاه دوره ، راهکار کوتاه مدت
شگرد
ترتیب
شیوه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس