2. I made a tactful retreat before they started arguing.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آنها شروع به بحث کنند، با درایت عقب نشینی کردم [ترجمه ترگمان]قبل از این که شروع به جر و بحث کنن من یه گشتی درست کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It might be more tactful if you didn't come to the wedding.
[ترجمه سارا] خیلی مدبرانه تر است که اگر به عروسی نیایید
|
[ترجمه آنیتا] مودبانه ترش اینه که نیای عروسی.
|
[ترجمه گوگل]اگر به عروسی نمی آمدی شاید درایت بیشتر باشد [ترجمه ترگمان]شاید بهتر باشه که تو به عروسی نیای [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. That wasn't a very tactful thing to say!
[ترجمه آنیتا] حرف مودبانه ای نزدی.
|
[ترجمه گوگل]این حرف خیلی با درایتی نبود! [ترجمه ترگمان]این کار مناسبی برای گفتن نبود! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He had been extremely tactful in dealing with the financial question.
[ترجمه آنیتا] او در مواجهه با مسائل اقتصادی، خیلی مدبرانه رفتار میکنه.
|
[ترجمه گوگل]او در برخورد با مسائل مالی بسیار زیرک بود [ترجمه ترگمان]او در برخورد با مساله مالی بسیار مودب بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Mentioning his baldness wasn't very tactful.
[ترجمه آنیتا] اشاره کردن به این که اون کچله، مودبانه نبود.
|
[ترجمه گوگل]ذکر کچلی او چندان با درایت نبود [ترجمه ترگمان]اما طاسی سرش چندان ماهر نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It needs tactful management to persuade the board into accepting the plan.
[ترجمه گوگل]برای متقاعد کردن هیئت مدیره به پذیرش طرح نیاز به مدیریت درایت دارد [ترجمه ترگمان]برای متقاعد کردن هییت مدیره در پذیرش این برنامه نیاز به مدیریت محتاطانه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Remember to be tactful when expressing a personal judgement.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که هنگام بیان یک قضاوت شخصی با درایت باشید [ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید زمانی که قضاوت شخصی خود را بیان می کنید، مبادی آداب باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I tried to be tactful, but he seemed to be mortally offended.
[ترجمه گوگل]سعی کردم درایت داشته باشم، اما به نظر می رسید او به شدت آزرده خاطر شده است [ترجمه ترگمان]سعی کردم محتاط باشم، اما به نظر می رسید که او به شدت آزرده خاطر شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She gets them to accept these changes by tactful management.
[ترجمه گوگل]او با مدیریت زیرکانه آنها را وادار به پذیرش این تغییرات می کند [ترجمه ترگمان]او به آن ها اجازه می دهد تا این تغییرات را با مدیریت tactful قبول کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. There was no tactful way of phrasing what he wanted to say.
[ترجمه گوگل]هیچ روش زیرکانه ای برای بیان آنچه می خواست بگوید وجود نداشت [ترجمه ترگمان]هیچ راهی برای آن نبود که آنچه را می خواست بگوید به زبان آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Penelope became the aggressor, tactful, knowledgeable, sure as the lover.
[ترجمه گوگل]پنه لوپه تبدیل به یک متجاوز، با درایت، آگاه و مطمئن به عنوان عاشق شد [ترجمه ترگمان]پنه لوپه به طرف متجاوز، مو دب، دانا و مطمئن به عنوان عاشق تبدیل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A more tactful idea would be a new Body Shop perfume.
[ترجمه گوگل]یک ایده دقیق تر، یک عطر جدید بادی شاپ است [ترجمه ترگمان]یک ایده محتاطانه تر یک عطر فروشی جدید است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He was carefully tactful about his appearance in the ship's operational areas.
[ترجمه گوگل]او با دقت در مورد ظاهر خود در مناطق عملیاتی کشتی دقت می کرد [ترجمه ترگمان]او به دقت در مورد ظاهر خود در مناطق عملیاتی کشتی با احتیاط عمل می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
با نزاکت (صفت)
polite, tactful
مبادی اداب (صفت)
polite, tactful
موقع شناس (صفت)
tactful
دنیا دار (صفت)
tactful, worldly-minded
انگلیسی به انگلیسی
• possessing tact, exhibiting tact, showing skill in dealing with people if you are tactful, you are careful not to upset or offend people.
پیشنهاد کاربران
"Tactful" به معنی "با ظرافت، با تدبیر، و ملاحظه کارانه رفتار کردن" است و برای توصیف افرادی به کار می رود که در برخورد با موقعیت های حساس مهارت دارند. - - - ### ۱. Tactful ( با تدبیر، با ظرافت ) ... [مشاهده متن کامل]
📌 معنی: رفتار ماهرانه در موقعیت های حساس بدون ناراحت کردن دیگران ✅ مثال: - "She was tactful when correcting her colleague's mistake. " "او هنگام اصلاح اشتباه همکارش بسیار با ظرافت عمل کرد. " - "A tactful leader knows how to deliver bad news gently. " "یک رهیر با تدبیر می داند چگونه خبرهای بد را ملایم منتقل کند. " - - - ### ۲. Tactful ( محتاط در گفتار، ملاحظه کار ) 📌 معنی: پرهیز از گفتن چیزهایی که ممکن است باعث ناراحتی شود ✅ مثال: - "He gave a tactful answer to avoid an argument. " "او پاسخی محتاطانه داد تا از جر و بحث جلوگیری کند. " - "Being tactful means thinking before speaking. " "ملاحظه کار بودن یعنی قبل از حرف زدن فکر کنی. " - - - ### ۳. Tactful ( دیپلماتیک، خوش برخورد ) 📌 معنی: رفتار هوشمندانه در موقعیت های اجتماعی یا کاری ✅ مثال: - "The manager handled the complaint in a tactful manner. " "مدیر شکایت را به روشی دیپلماتیک حل کرد. " - "A tactful negotiator avoids offending the other side. " "یک مذاکره کنندهٔ با سیاست از رنجاندن طرف مقابل پرهیز می کند. " - - - ### ۴. Tactful ( ماهر در مدیریت موقعیت های دشوار ) 📌 معنی: مهارت در برخورد با شرایط پیچیده یا احساسی ✅ مثال: - "The teacher was tactful when discussing the student's low grade. " "معلم هنگام صحبت دربارهٔ نمرهٔ پایین دانش آموز بسیار با مهارت برخورد کرد. " - "Doctors need to be tactful when delivering difficult diagnoses. " "پزشکان باید در انتقال تشخیص های سخت، با ملاحظه باشند. " - - - ### 📖 مترادف ها و متضادها | English | Persian | مثال | | - - - - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - | | Diplomatic | دیپلماتیک | "Her diplomatic reply eased tensions. " ( "پاسخ دیپلماتیک او تنش ها را کم کرد. " ) | | Polite | مؤدب | "A polite refusal is better than a harsh 'no'. " ( "یک رد مؤدبانه بهتر از 'نه' تند است. " ) | | Blunt ( متضاد ) | بی پرده | "His blunt comment hurt her feelings. " ( "حرف بی پردهٔ او احساساتش را جریحه دار کرد. " ) | - - - ### 📝 نکته کاربردی: اگر می خواهید "tactful" را در فارسی طبیعی تر بیان کنید، می توانید از عبارت "با ملاحظه و ظرافت" یا "مداراگر" استفاده کنید. 🔹 مثال: - "Instead of saying 'You're wrong, ' a tactful person says, 'Let me share another perspective. '" "به جای گفتن 'اشتباه می کنی'، یک فرد با ملاحظه می گوید: 'اجازه بده دیدگاه دیگری را مطرح کنم. '" deepseek
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم tact 📌 این ریشه، معادل "touch" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "touch" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 tact: a gentle "touch" in dealing with sensitive situations. 🔘 tactful: showing a considerate "touch" when handling delicate matters. 🔘 tactless: lacking the careful "touch" needed for social sensitivity. 🔘 contact: the state or act of physical or figurative "touch". 🔘 intact: remaining whole or un"touched". 🔘 tactile: relating to the sense or act of "touch".
سیاست مآب؛ سیاست مآبانه؛ مدبرانه careful not to say or do anything that will annoy or upset other people SYNONYM diplomatic That wasn't a very tactful thing to say I tried to find a tactful way of telling her the truth ... [مشاهده متن کامل]
It might be more tactful if you didn’t come to the wedding