tacit

/ˈtæsət//ˈtæsɪt/

معنی: ضمنی، خاموش، بارامی و سکوت
معانی دیگر: مستتر، تلویحی، با زبان بی زبانی، به طور سربسته، ضمنا، مفهوم، مقدر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tacitly (adv.), tacitness (n.)
• : تعریف: suggested, implied, or understood, without being expressed in words.
مترادف: implicit, implied, mute, unspoken, wordless
متضاد: explicit, stated
مشابه: assumed, nonverbal, silent, understood, unsaid

- He gave his tacit agreement to the plan.
[ترجمه گوگل] او موافقت ضمنی خود را با این طرح اعلام کرد
[ترجمه ترگمان] او موافقت ضمنی خود را با این طرح اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. tacit approval
توافق ضمنی

2. Our greatest tacit understanding is I do not care, you ignored me.
[ترجمه حبیب بهبهانی] دقیق ترین دریافت، از مفهوم " من اهمیت نمی دهم "، جمله "من تورو نادیده گرفتم" است.
|
[ترجمه گوگل]بزرگترین درک ضمنی ما این است که من اهمیتی نمی دهم، تو مرا نادیده گرفتی
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین فهم ضمنی ما این است که برایم مهم نیست، تو مرا نادیده گرفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. By tacit agreement, Clark's friends all avoided any mention of his mentally ill wife.
[ترجمه حبیب بهبهانی] طبق توافق ضمنی به عمل آمده ، دوستان کلارک هیچ اشاره ای به مبحث همسر روان پریش وی نکردند.
|
[ترجمه گوگل]با توافق ضمنی، دوستان کلارک همگی از ذکر همسر بیمار روانی او اجتناب کردند
[ترجمه ترگمان]به طور ضمنی دوستان کلارک از هرگونه اشاره ای به همسر بیمار خود پرهیز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your silence implies tacit consent to these proposals.
[ترجمه حبیب بهبهانی] سکوت شما ، رضایت ضمنی تان با پیشنهادات مطروحه رابه ذهن متبادر می سازد.
|
[ترجمه گوگل]سکوت شما به معنای رضایت ضمنی با این پیشنهادات است
[ترجمه ترگمان]سکوت شما بر رضایت ضمنی این پیشنهادها دلالت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The question was a tacit admission that a mistake had indeed been made.
[ترجمه گوگل]سؤال، اعتراف ضمنی بود که واقعاً اشتباهی مرتکب شده است
[ترجمه ترگمان]این سوال ناگفته ناگفته بود که در حقیقت مرتکب اشتباه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Each other just have the tacit understanding, but you let go chose abandoned.
[ترجمه گوگل]همدیگر فقط درک ضمنی دارند، اما شما رها کرده اید و رها شده اید
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها فقط یک درک ضمنی دارند، اما رها کردن رها شده را رها کرده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The deal had the tacit approval of the President.
[ترجمه گوگل]این توافق با تایید ضمنی رئیس جمهور مواجه شد
[ترجمه ترگمان]این معامله موافقت ضمنی رئیس جمهور را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The people, by a tacit and irrevocable act of delegation, had handed over their powers to the monarch.
[ترجمه گوگل]مردم با یک اقدام ضمنی و غیر قابل برگشت، اختیارات خود را به پادشاه واگذار کرده بودند
[ترجمه ترگمان]ملت، به وسیله عمل ضمنی و غیرقابل فسخ تفویض اختیارات، اختیارات خود را به پادشاه واگذار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His answer depends on a distinction between tacit and explicit consent.
[ترجمه گوگل]پاسخ او به تمایز بین رضایت ضمنی و صریح بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]پاسخ او به تمایز بین رضایت ضمنی و صریح بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even more important was Edward's tacit approval of the use his brother made of his northern power.
[ترجمه گوگل]حتی مهمتر از آن، تأیید ضمنی ادوارد از استفاده برادرش از قدرت شمالی خود بود
[ترجمه ترگمان]حتی مهم تر از آن، تایید ضمنی ادوارد از استفاده برادرش از قدرت شمالی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In tacit agreement, they separated before reaching the farm.
[ترجمه گوگل]در توافق ضمنی، آنها قبل از رسیدن به مزرعه از هم جدا شدند
[ترجمه ترگمان]قبل از رسیدن به مزرعه از هم جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Media companies may operate tacit or explicit collusion just as easily as politicians.
[ترجمه گوگل]شرکت های رسانه ای ممکن است به راحتی سیاستمداران تبانی ضمنی یا صریح را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]شرکت های رسانه ای ممکن است به سادگی و به همان راحتی سیاستمداران از تبانی آشکار و صریح عمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In both cases tacit knowledge and experience is accepted as valid and enhanced and developed.
[ترجمه گوگل]در هر دو مورد، دانش و تجربه ضمنی به عنوان معتبر پذیرفته شده و افزایش یافته و توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]در هر دو مورد دانش و تجربه ضمنی به عنوان معتبر و پیشرفته پذیرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your silence may be taken to mean tacit agreement.
[ترجمه گوگل]ممکن است سکوت شما به معنای توافق ضمنی تلقی شود
[ترجمه ترگمان]سکوت شما ممکن است به منظور تایید ضمنی پذیرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Custom, practice and a tacit agreement not to rock the boat did the rest.
[ترجمه گوگل]عرف، تمرین و توافق ضمنی مبنی بر تکان ندادن قایق بقیه کار را انجام داد
[ترجمه ترگمان]عرف، عمل و یک توافق ضمنی مبنی بر عدم استفاده از تخته قایق، بقیه را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضمنی (صفت)
incidental, implicit, oblique, circumstantial, implied, tacit

خاموش (صفت)
off, quiet, silent, still, extinct, whist, tacit, tight-lipped, tight-mouthed, extinguished, wordless, taciturn, uncommunicative, quiescent, soundless, relaxed

به آرامی و سکوت (صفت)
tacit

تخصصی

[حقوق] ضمنی

انگلیسی به انگلیسی

• communicated wordlessly, implied without being expressed in words
tacit means understood or implied without actually being said; a formal word.

پیشنهاد کاربران

ضمنی. تلویحی
مثال:
we had a tacit understanding
ما یک تفاهم ضمنی و تلویحی داشتیم.
تلویحی
- به صورت ضمنی ، غیر مستقیم
غیر مستقیم
فرضی
بی سر و صدا.
imply

بپرس