tables

جمله های نمونه

1. the tables nest and can be stored easily
میزها روی هم سوار می شوند و انبار کردن آنها آسان است.

2. the tables were paved with green marble
میزها با رویه ای از مرمر سبز پوشانده شده بودند.

3. the tables
لوحه ها،الواح،قوانین یا فرمان ها (منقوش بر لوحه: مانند ده فرمان موسی)

4. parviz waits tables at a small restaurant
پرویز در یک رستوران کوچک میزداری می کند.

5. turn the tables
وضعیت را معکوس کردن،ورق را برگرداندن،اوضاع را دگرگون کردن

6. the results of this study are given in tables in the appendix
نتایج این پژوهش در جدول های پیوست داده شده است.

پیشنهاد کاربران

Some of which could easily turn the tables on them.
می توانند به راحتی جداول ( تار عنکبوت ) را روی آن ها ( قربانی اشان ) ، بچرخانند.
میزها
مطرح کردن ، روی میز گذاشتن ، لوح ، در فهرست نوشتن ، از دستور خارج کردن ، فهرست ، سفره یا میز ها
Tables are arranged in the cafe
میزها در کافیه چینده شده اند با مرتب شدند
You can join their education tables too
شما نیز میتونید بپیوندید به فهرست آموزشی آنها
جداول
میز ها

بپرس