tablecloth

/ˈteɪbəlˌklɒθ//ˈteɪblklɒθ/

معنی: خوان، سفره، رومیزی
معانی دیگر: رومیزی، سفره، سفره، رومیزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a cloth used to cover a dining table in order to protect its surface during a meal.
مشابه: spread

جمله های نمونه

1.
سفره،رومیزی

2.
رومیزی

3. the tablecloth had many spots
رومیزی خیلی لک داشت.

4. a checked tablecloth
رومیزی شطرنجی

5. she folded the tablecloth and put it in the suitcase
او رومیزی را تاکرد و در چمدان گذاشت.

6. to unfold the tablecloth
رومیزی را پهن کردن

7. the ink has soiled the tablecloth
جوهر،رومیزی را لک انداخته است.

8. he diagramed his rout on the white tablecloth
او نمودار مسیر خود را روی رومیزی سفید ترسیم کرد.

9. the color of the flowers blended beautifully with the tablecloth and the dishes
رنگ گل ها با رنگ رومیزی و ظرف ها آمیزه ی زیبایی به وجود آورده بود.

10. his hand trembled as he held the spoon, dribbling sugar all over the tablecloth
قاشق شکر را که گرفت دستش لرزید و شکر را بر رومیزی پاشید.

11. She dribbled salt all over the tablecloth.
[ترجمه ب گنج جو] همه ی سفره رو نمک پاشش کرد!
|
[ترجمه گوگل]روی سفره نمک پاشید
[ترجمه ترگمان]روی رومیزی هم نمک می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tablecloth trails on the floor.
[ترجمه گوگل]سفره روی زمین دنبال می شود
[ترجمه ترگمان]رومیزی از زمین رد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Throw a tablecloth over the dining table.
[ترجمه گوگل]یک سفره روی میز ناهارخوری بیندازید
[ترجمه ترگمان]رومیزی را از روی میز غذاخوری پرت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There's a spot of ketchup on the tablecloth.
[ترجمه گوگل]روی سفره یک لکه سس کچاپ هست
[ترجمه ترگمان]یک لکه سس کچاپ روی رومیزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The tablecloth is edged with lace.
[ترجمه گوگل]رومیزی با توری لبه دار شده است
[ترجمه ترگمان]رومیزی حاشیه دوزی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He used weights to keep the tablecloth in place.
[ترجمه گوگل]از وزنه استفاده می کرد تا سفره را سر جای خود نگه دارد
[ترجمه ترگمان]او از وزن ها برای نگه داشتن رومیزی استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Mind you don't spill coffee over my best tablecloth.
[ترجمه Ms] یادت نرود که قهوه را بر روی بهترین سفره ام نریزی
|
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که قهوه را روی بهترین سفره من نریزید
[ترجمه ترگمان]یادت باشه که روی بهترین رومیزی قهوه بریزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوان (اسم)
food, cloth for table use, tablecloth, large wooden tray, liberal table

سفره (اسم)
table, tablecloth, substrate, table linen

رومیزی (اسم)
tablecloth

تخصصی

[نساجی] رو میزی - پارچه رو میزی

انگلیسی به انگلیسی

• cloth used to cover a table (especially before a meal)
a tablecloth is a cloth which is used to cover a table.
cloth for covering a table (especially at meals)

پیشنهاد کاربران

بپرس