• : تعریف: a game similar to outdoor tennis but played atop a large rectangular table and using wooden paddles and a small hollow plastic or celluloid ball.
جمله های نمونه
1. He loves to play table tennis.
[ترجمه گوگل]او عاشق بازی تنیس روی میز است [ترجمه ترگمان]او دوست دارد تنیس روی میز بازی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Jane paired off with Alice in a table tennis doubles match.
[ترجمه گوگل]جین در یک مسابقه دو نفره تنیس روی میز با آلیس جفت شد [ترجمه ترگمان]جین با آلیس در بازی تنیس بازی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. New recruits to our table tennis club are always welcome.
[ترجمه مریم] باشگاه همیشه به افراد تازه وارد برای بازی تنیس استقبال میکنه
|
[ترجمه گوگل]از افراد جدید باشگاه تنیس روی میز ما همیشه استقبال می شود [ترجمه ترگمان]تازه تازه واردی به میز تنیس ما همیشه خوش آمد می گه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Table tennis is an indoor game.
[ترجمه گوگل]تنیس روی میز یک بازی داخل سالن است [ترجمه ترگمان]تنیس روی میز بازی خانگی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Tom constantly brags about how well he plays table tennis.
[ترجمه گوگل]تام مدام به این می بالد که چقدر خوب تنیس روی میز بازی می کند [ترجمه ترگمان]تام دائما از این که چگونه تنیس روی میز بازی می کند لاف می زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She is not usually good at table tennis; that winning stroke was a fluke.
[ترجمه گوگل]او معمولاً در تنیس روی میز خوب نیست آن سکته مغزی برنده یک تصادف بود [ترجمه ترگمان]او معمولا در تنیس روی میز خوب نیست؛ این بازی برنده یک fluke بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I need a doubles partner for the table tennis tournament.
[ترجمه گوگل]برای مسابقات تنیس روی میز به یک شریک دو نفره نیاز دارم [ترجمه ترگمان]من به یک شریک دو نفره برای مسابقات تنیس روی میز نیاز دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The table tennis championship is broadcast live to several countries.
[ترجمه گوگل]مسابقات قهرمانی تنیس روی میز به طور زنده در چندین کشور پخش می شود [ترجمه ترگمان]مسابقات تنیس روی میز به چندین کشور پخش می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Let's have a game of table tennis.
[ترجمه گوگل]بیایید یک بازی تنیس روی میز داشته باشیم [ترجمه ترگمان]بیا بازی تنیس بازی کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I'm bored with cards,but table tennis still distracts me.
[ترجمه گوگل]من از کارت خسته شده ام، اما تنیس روی میز هنوز حواس من را پرت می کند [ترجمه ترگمان]از کارت خسته شدم، اما تنیس هنوز حواسم را پرت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Our table tennis team captured three gold medals at the games.
[ترجمه گوگل]تیم تنیس روی میز کشورمان سه مدال طلا در این بازی ها به دست آورد [ترجمه ترگمان]تیم تنیس روی میز ما سه مدال طلا در این بازی ها بدست آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He drubbed his opponent in the table tennis match.
[ترجمه گوگل]او در مسابقه تنیس روی میز حریف خود را کوبید [ترجمه ترگمان]او حریف بازی تنیس را با چماق زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She watched the children play table tennis.
[ترجمه گوگل]او بچه ها را تماشا می کرد که تنیس روی میز بازی می کردند [ترجمه ترگمان]او بازی تنیس روی میز بچه ها را تماشا می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We usually go to play table tennis out of hours.
[ترجمه گوگل]ما معمولا خارج از ساعت به بازی تنیس روی میز می رویم [ترجمه ترگمان]ما معمولا میریم تا تنیس بازی کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Gradually Seoul improved its proposal, offering all table tennis and fencing events to Pyongyang.
[ترجمه گوگل]به تدریج سئول پیشنهاد خود را بهبود بخشید و تمام مسابقات تنیس روی میز و شمشیربازی را به پیونگ یانگ ارائه داد [ترجمه ترگمان]به تدریج سئول پیشنهاد خود را بهبود بخشید، و همه مسابقات تنیس و شمشیربازی را به پیونگ یانگ ارائه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
تنیس رومیزی (اسم)
ping-pong, table tennis
بازی پینگ پنگ (اسم)
table tennis
انگلیسی به انگلیسی
• ping pong, miniaturized form of tennis which is played on a special table table tennis is a game played by two or four people. they stand at each end of a long table which has a low net across its middle and hit a small, light ball to each other, using small bats.