table land


معنی: فلات، زمین هموار و مسطح
معانی دیگر: جلگه بلند، جلگه مرتفع، سینی، ورقه فلزی، (جغرافی) ریز فلات، تختال، پهن دشت، فلات، زمین هموار و مسطح

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a level, elevated expanse of land; plateau.
مشابه: table

جمله های نمونه

1. Across the flat tableland are almost 100 red and orange monolithic sandstone buttes and mesas jutting skywards.
[ترجمه گوگل]در سراسر این دشت مسطح تقریباً 100 ماسه سنگی یکپارچه قرمز و نارنجی و ماسه‌ها به سمت آسمان برآمده‌اند
[ترجمه ترگمان]در آن سوی فلات هموار تقریبا ۱۰۰ متر قرمز و orange قرار دارد و این تپه های پهن و پهن و پهن و پهن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All architecture on the tableland is defensive, all monuments are like forts.
[ترجمه گوگل]تمام معماری روی زمین دفاعی است، همه بناهای تاریخی مانند قلعه هستند
[ترجمه ترگمان]همه معماری در این فلات دفاعی است و بناهای تاریخی شبیه forts
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The interior tableland of Spain is, in a certain sense, more negative than the desert.
[ترجمه گوگل]دشت داخلی اسپانیا به یک معنا منفی تر از کویر است
[ترجمه ترگمان]فلات درونی اسپانیا، به مفهومی خاص، more از کویر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The earthquake-induced landslides distributed in the tableland surface, gentle slope hills and tableland of the valley, is consistent with the cave dwelling and the engineering construction.
[ترجمه گوگل]زمین لغزش‌های ناشی از زلزله در سطح زمین، تپه‌های با شیب ملایم و زمین‌های دره، با غار سکونت و ساخت و ساز مهندسی همخوانی دارد
[ترجمه ترگمان]رانش زمین ناشی از زلزله در این فلات فلات، تپه های کم ارتفاع و فلات مون، با محل سکونت و ساخت مهندسی استوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They have been herding cattle on the tableland for generations.
[ترجمه گوگل]آنها نسل‌هاست که در دشت‌ها گاو گله می‌کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای نسل ها در حال پرورش احشام بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Physical Features: Tableland and alpine valleys make up the main landform of the prefecture.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های فیزیکی: زمین‌های دشت و دره‌های کوهستانی شکل اصلی استان را تشکیل می‌دهند
[ترجمه ترگمان]ویژگی های فیزیکی: دره ها و دره های آلپ شکل اصلی استان را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Night slowly reached the tableland.
[ترجمه گوگل]شب به آرامی به دشت رسید
[ترجمه ترگمان]شب به آرامی به این سرزمین رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Below is a Gothic fantasy of plunging gorges and isolated mesas - flat tablelands with steep edges - all in paintbox colours.
[ترجمه گوگل]در زیر یک فانتزی گوتیک از دره‌های غوطه‌ور و مساهای جدا شده - زمین‌های مسطح با لبه‌های شیب‌دار - همه در رنگ‌های جعبه رنگ مشاهده می‌شود
[ترجمه ترگمان]در زیر یک فانتزی گوتیک از plunging قرار دارد و تپه های پهن و صاف با لبه های شیب دار - همه در رنگ های paintbox - را جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This product is 100 % pure juice, made of the wild seabuckthorn on snow tableland.
[ترجمه گوگل]این محصول 100% آبمیوه خالص است که از خار دریایی وحشی در زمین های برفی ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]این محصول ۱۰۰ درصد آب خالص است که از the وحشی در فلات برفی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The forests have changed into bare little hills; the riverbed has become a high tableland.
[ترجمه گوگل]جنگل ها به تپه های کوچک برهنه تبدیل شده اند بستر رودخانه به یک دشت مرتفع تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]جنگل ها به تپه های کوچک و لخت تبدیل شده اند؛ بس تر رودخانه یک سرزمین مرتفع شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Abuzz exhibition, laser, optical, strong light, sound, and the tableland walls together with boyfriends: mein ü oathmate.
[ترجمه گوگل]نمایشگاه Abuzz، لیزر، نوری، نور قوی، صدا، و دیوارهای زمین به همراه دوست پسر: mein ü oathmate
[ترجمه ترگمان]نمایشگاه abuzz، لیزر، نوری، نور قوی، صدا، و دیواره ای tableland به همراه boyfriends: mein u
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Qingyang Town, the territory is mountainous, the western region only has a little flat tableland.
[ترجمه گوگل]شهر چینگ یانگ، قلمرو آن کوهستانی است، منطقه غربی تنها دارای یک زمین مسطح کوچک است
[ترجمه ترگمان]منطقه Qingyang، ناحیه ای کوهستانی است و منطقه غرب، فلات هموار کمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Note: 1 means single phase, 3 means three - phase, G means using in tableland area.
[ترجمه گوگل]نکته: 1 به معنی تک فاز، 3 به معنی سه فاز، G به معنای استفاده در منطقه دشت است
[ترجمه ترگمان]توجه: ۱ به معنی یک فاز، ۳ به معنی ۳ - ۳، G به معنی استفاده در این منطقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If stand Gong pawn mountain on look down at first gulf, can see the tableland in gulf and the king issue ridge that is linked like a millenary giant half body that roamed in sea picture.
[ترجمه گوگل]اگر کوه پیاده گونگ در اولین خلیج به پایین نگاه کنید، می‌توانید زمین‌های دشتی را در خلیج و خط الراس کینگ را ببینید که مانند نیم تنه غول‌پیکر هزاره‌ای که در تصویر دریا پرسه می‌زند، به هم متصل شده‌اند
[ترجمه ترگمان]اگر سد stand Gong در اولین خلیج به زمین نگاه کند، می توانم فلات مون را در خلیج ببینم و صخره پادشاهی را که به بدنه غول اسایی شبیه است که در تصویر دریا پرسه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فلات (اسم)
plateau, fiord, fjord, table land

زمین هموار و مسطح (اسم)
table land

تخصصی

[عمران و معماری] زمین هموار و مسطح
[زمین شناسی] زمین هموار و مسطح
[آب و خاک] زمین های مرتفع مسطح، فلات

انگلیسی به انگلیسی

• flat elevated area of land

پیشنهاد کاربران

A broad, high, flat area of land, often elevated above the surrounding terrain.
منطقه ای وسیع، بلند و صاف از زمین که اغلب بالاتر از زمین های اطراف قرار دارد.
فلات
مترادف: Plateau, mesa, highland
...
[مشاهده متن کامل]

متضاد: Valley, lowland
مثال؛
The tableland offered stunning views of the surrounding countryside.
Farmers used the fertile soil of the tableland for growing crops.
The hikers reached the top of the tableland after a long climb.

فلات
تعداد دیگری از اصطلاحات جغرافیایی عبارتند از:
Lowland
Highland
Plain
Plateau

بپرس