tabbed

جمله های نمونه

1. he has been tabbed for the job
او را برای آن شغل در نظر گرفته اند.

2. the 14 million tabbed for school districts
14 میلیونی که برای حوزه های آموزشی کنار گذاشته شده است

انگلیسی به انگلیسی

• furnished with tabs, tagged; labelled, marked

پیشنهاد کاربران

بپرس