tab key

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the tabulator on a typewriter.

جمله های نمونه

1. Use the Tab key to indent the first line of the paragraph.
[ترجمه گوگل]از کلید Tab برای تورفتگی خط اول پاراگراف استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از کلید زبانه برای سطر اول بند استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They were entered using the regular Tab key at the tab stops at positions 20 and 40.
[ترجمه گوگل]آنها با استفاده از کلید Tab معمولی در ایستگاه های تب در موقعیت های 20 و 40 وارد شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها با استفاده از دکمه معمول زبانه در تب stops در مواضع ۲۰ و ۴۰ وارد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The TAB key must be pressed after typing the user name to move to the password field.
[ترجمه گوگل]پس از تایپ نام کاربری باید کلید TAB را فشار دهید تا به قسمت رمز عبور بروید
[ترجمه ترگمان]کلید TAB باید بعد از تایپ نام کاربر برای وارد کردن به میدان گذرواژه، تحت فشار قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Second, you can press the TAB key, which will list a selection of operating systems to boot from.
[ترجمه گوگل]دوم، شما می توانید کلید TAB را فشار دهید، که مجموعه ای از سیستم عامل ها را برای راه اندازی لیست می کند
[ترجمه ترگمان]دوم، شما می توانید کلید TAB را فشار دهید، که یک انتخاب از سیستم های عامل برای راه اندازی از آن را لیست خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let's redefine the TAB key in insertion mode so that it can be taught to recognize patterns in the text on either side of the cursor and select an appropriate completion for that context.
[ترجمه گوگل]بیایید کلید TAB را در حالت درج مجدد تعریف کنیم تا بتوان الگوهای موجود در متن را در دو طرف مکان نما تشخیص داد و یک تکمیل مناسب برای آن زمینه انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید کلید TAB را در حالت درج تعریف کنیم تا بتوان الگوهای موجود در متن در هر دو طرف کرسر را تشخیص داد و یک تکمیل مناسب برای آن متن انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In this example, [TAB] indicates clicking the Tab key.
[ترجمه گوگل]در این مثال، [TAB] نشان دهنده کلیک روی کلید Tab است
[ترجمه ترگمان]در این مثال [ TAB ] نشان دهنده کلیک روی دکمه Tab است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Tab key has a special usage that helps you find commands.
[ترجمه گوگل]کلید Tab کاربرد خاصی دارد که به شما در یافتن دستورات کمک می کند
[ترجمه ترگمان]کلید زبانه استفاده ویژه ای دارد که به شما کمک می کند تا فرمان ها را پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Using the mouse wheel and tab key you can quickly switch between skills.
[ترجمه گوگل]با استفاده از چرخ ماوس و کلید تب می توانید به سرعت بین مهارت ها جابجا شوید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از چرخ موشی و دکمه زبانه، می توانید به سرعت بین مهارت ها سوئیچ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Press the TAB key in the last cell of the table.
[ترجمه گوگل]کلید TAB را در آخرین خانه جدول فشار دهید
[ترجمه ترگمان]کلید TAB را در آخرین سلول روی میز فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You switch between these two modes with the TAB key.
[ترجمه گوگل]با کلید TAB بین این دو حالت سوئیچ می کنید
[ترجمه ترگمان]شما بین این دو حالت با کلید TAB سوئیچ می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Click a heading, or press the TAB key to highlight a heading, and then press ENTER.
[ترجمه گوگل]روی عنوان کلیک کنید، یا کلید TAB را فشار دهید تا یک عنوان برجسته شود و سپس ENTER را فشار دهید
[ترجمه ترگمان]بر روی یک heading کلیک کرده، یا کلید TAB را فشار دهید تا یک تی تر را مشخص کنید، و سپس ENTER را فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Use the Tab key to move between fields.
[ترجمه گوگل]برای جابجایی بین فیلدها از کلید Tab استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از کلید زبانه برای حرکت بین فیلدها استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The command line features autocompletion (using the Tab key), a full text editor for writing full functions instead of one liners, and so on.
[ترجمه گوگل]خط فرمان دارای تکمیل خودکار (با استفاده از کلید Tab)، ویرایشگر متن کامل برای نوشتن توابع کامل به جای یک خط و غیره است
[ترجمه ترگمان]مشخصه های خط فرمان autocompletion (با استفاده از دکمه Tab)، یک ویرایشگر متن کامل برای نوشتن توابع کامل به جای یک liners، و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you have marked further messages to inspect, you should now press the TAB key.
[ترجمه گوگل]اگر پیام های بیشتری را برای بازرسی علامت گذاری کرده اید، اکنون باید کلید TAB را فشار دهید
[ترجمه ترگمان]اگر پیغام های بیشتری را برای بازرسی علامت گذاری کرده اید، حالا باید کلید TAB را فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] کلید Tab

انگلیسی به انگلیسی

• key used to advance the cursor a specified distance or to the next tab stop

پیشنهاد کاربران

tab key ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: کلید جهش
تعریف: یکی از کلیدهای صفحه‏کلید رایانه که فشار دادن آن باعث انتقال مکان‏نما به بخش خاصی از متن، مانند آغاز بند یا خانۀ بعدی در یک جدول می‏شود|||متـ . جهش 2

بپرس