twig

/ˈtwɪɡ//twɪɡ/

معنی: ترکه، شاخه کوچک، دیدن
معانی دیگر: شاخه ی کوچک، شاخچه، سرشاخه، (انگلیس - عامیانه)، متوجه شدن، مشاهده کردن، n : شاخه کوچک، vt : فهمیدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: twigless (adj.), twiglike (adj.)
• : تعریف: a small slender branch of a tree or shrub.
مشابه: stick

جمله های نمونه

1. A young twig is easier twisted than an old tree.
[ترجمه Elii] 1. یک شاخه جوان راحت تر از یک درخت پیر پیچیده می شود.
|
[ترجمه گوگل]یک شاخه جوان راحت تر از یک درخت پیر پیچیده می شود
[ترجمه ترگمان]یه شاخه جوون تر از یه درخت کهن سال تره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Best to bend while ’tis a twig.
[ترجمه گوگل]بهترین حالت خم شدن در حالی که یک شاخه است
[ترجمه ترگمان]بهترین کار این است که در حالی که \" یک شاخه است خم شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As the twig is bent so the tree is inclined.
[ترجمه گوگل]همانطور که شاخه خم می شود درخت نیز متمایل می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی شاخه درخت خم می شود، درخت هم مایل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He broke off a twig from a willow tree and used it to shoo the flies away.
[ترجمه گوگل]او یک شاخه از درخت بید را شکست و از آن برای دور کردن مگس ها استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]شاخه بید را از درخت بید جدا کرد و از آن استفاده کرد تا مگس ها را از آن دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Individually we are weak, like a single twig but as a bundle we form a mighty faggot.
[ترجمه گوگل]ما به طور فردی ضعیف هستیم، مانند یک شاخه، اما به عنوان یک دسته، ما یک حشره نیرومند را تشکیل می دهیم
[ترجمه ترگمان]از ته دل، مثل یک شاخه درخت، ضعیف و ضعیف هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He snapped a twig off a bush.
[ترجمه گوگل]او یک شاخه از بوته جدا کرد
[ترجمه ترگمان]شاخه درختی را از بوته بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I can't twig what is wrong with her.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم بگویم که او چه مشکلی دارد
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم با اون مشکل درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A twig snapped under my feet.
[ترجمه گوگل]شاخه ای زیر پایم شکست
[ترجمه ترگمان]یک شاخه زیر پایم صدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sharp sound of a twig snapping scared the badger away.
[ترجمه گوگل]صدای تند شکستن یک شاخه، گورکن را ترساند
[ترجمه ترگمان]صدای تیز یک شاخه درخت، گورکن را به وحشت انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He heard the sharp crack of a twig.
[ترجمه گوگل]صدای ترک تند یک شاخه را شنید
[ترجمه ترگمان]صدای تیز و تیز یک شاخه چوبی را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He broke off the twig with a snap.
[ترجمه گوگل]او شاخه را با یک ضربه محکم شکست
[ترجمه ترگمان]با عصبانیت شاخه را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The other end of the twig is sharpened into a sharp point to use as a toothpick.
[ترجمه گوگل]انتهای دیگر شاخه به صورت یک نوک تیز تیز می شود تا از آن به عنوان خلال دندان استفاده شود
[ترجمه ترگمان]نوک دیگر شاخه ها به نوک تیزی تیز می شود تا به عنوان یک خلال دندانی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The child touched the worm with a twig.
[ترجمه گوگل]کودک با یک شاخه کرم را لمس کرد
[ترجمه ترگمان]بچه کرم را با ترکه لمس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He shifted his weight and a twig snapped.
[ترجمه گوگل]وزنش را جابجا کرد و یک شاخه جدا شد
[ترجمه ترگمان]وزنش را جا به جا کرد و شاخه درخت به صدا درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When the twig tore the pocket open the letter had dropped out.
[ترجمه گوگل]وقتی شاخه جیب را پاره کرد، نامه بیرون ریخته بود
[ترجمه ترگمان]وقتی ترکه را باز کرد، نامه از دستش افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترکه (اسم)
switch, branch, rod, offshoot, wand, bequest, twig, sprig, heirloom, spray, bough, wattle, scion

شاخه کوچک (اسم)
twig, sprig, spray, subshrub

دیدن (فعل)
sense, vision, sight, eye, view, notice, look, witness, perceive, observe, see, behold, distinguish, descry, twig, catch sight, contemplate

انگلیسی به انگلیسی

• small branch, shoot, offshoot, sprig; small branch of a nerve or blood vessel (anatomy)
understand; notice, observe
a twig is a very small, thin branch of a tree or bush.

پیشنهاد کاربران

متوجه شدن - تشخیص دادن
لاغر
شاخچه
twig ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل ) ==واژه بیگانه: twigواژه مصوب: سرشاخهتعریف: انشعابی نورسته از انتهای شاخه که معمولاً متعلق به فصل سپری شدۀ رویش است==twig ( بازاریابی )
واژه مصوب: غرفه
...
[مشاهده متن کامل]

تعریف: شعبة کوچک و تخصصی برای عرضة رده ای خاص یا معدودی از رده های محصولات یک شرکت در جایی که تأسیس شعبات بزرگ تر به صرفه ارزیابی نمی شود

شاخه ی کوچک
The soldiers camouflaged themselves with leaves and twigs
Small branch
اعضای مختلف درخت از پایین به بالا :
♧ درخت ۳ بخش اصلی داره که هر کدومشون بازم تقسیم بندی مربوط به خودشون رو دارن :
1. R O O T S : یعنی ریشه ها. که خودش ۳ بخش رو شامل میشه ( Root یعنی ریشه )
...
[مشاهده متن کامل]

■ Taproot : ریشه اصلی و بزرگ درخت که عمودی هم هست و ریشه های کوچک از آن انتشار پیدا کردن
■ Root Hairs : ریشه های خیلی ریز توسعه یافته در انتهای ریشه های بزرگتر
■ Lateral Roots : ریشه های جانبی و کناری و افقی مانند که برعکس taproot که عمودیه ، تقریبا افقی هستن
2. T R U N K : تنه ی درخت
3. C R O W N : تاج درخت
■ Foliage : همون برگه ها معنا میده leaves
■ Fruit : میوه
■ Branch : شاخه
■ Twig : شاخه های کوچک و انتشار یافته از branch - ترکه
■ Leaf : برگ ( در جمع Leaves )

شاخه کوچک
شاخه کوچک، ترکه

بپرس