tolerance

/ˈtɑːlərəns//ˈtɒlərəns/

معنی: بردباری، اغماض، تحمل، تاب، سعه نظر، قدرت تحمل نسبت بدارو یا زهر
معانی دیگر: مدارا، رواداری، سازگاری، شکیبایی، گذشت، لوطی گری، پذیرش، جایز شماری، طاقت، قدرت تحمل، تاب تحمل، مقاومت، آزادگی، دگراندیش پذیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the ability or practice of accepting the race, religion, customs, opinions, or the like of other people; absence of negative prejudice; open-mindedness.
مترادف: broad-mindedness, liberalism, open-mindedness, toleration
متضاد: intolerance
مشابه: acceptance, altruism, benevolence, consideration, sympathy, understanding

(2) تعریف: the act or ability of withstanding or enduring.
مترادف: acceptance, endurance, forbearance, toleration
مشابه: indulgence, patience, resignation, restraint, stoicism, sufferance

- her tolerance of hot weather
[ترجمه ب گنج جو] تاب و توان او در برابر آب و هوای گرم
|
[ترجمه گوگل] تحمل او در هوای گرم
[ترجمه ترگمان] تحمل آب و هوای گرم،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in medicine, the ability to withstand the effects of a drug, poison, or the like.
مشابه: acceptance, limit, measure

(4) تعریف: in machine parts, a variation in size that will not cause malfunction; allowable variation.
مترادف: margin
مشابه: flexibility, give, latitude, leeway, variation

جمله های نمونه

1. tolerance is a sign of breeding
نداشتن تعصب نشانه ی داشتن پرورش صحیح است.

2. the government's tolerance of political dissenters
رواداری مخالفان سیاسی توسط دولت

3. a plant's heat tolerance
قدرت تحمل حرارت توسط یک گیاه

4. the basis of tolerance is the knowledge that there might be truth in opponents' ideas too
اساس مدارا این وقوف است که ممکن است عقاید مخالفان هم حاوی حقیقت باشد.

5. . . . generosity towards friends, tolerance toward enemies
. . . با دوستان مروت با دشمنان مدارا

6. i don't have any tolerance for liars
اصلا تاب تحمل دروغگوها را ندارم.

7. the degree of work tolerance of a diseased heart
میزان قدرت تحمل کار قلب بیمار

8. She had no tolerance for jokes of any kind.
[ترجمه A.A] او تحمل هیچگونه شوخی را نداشت
|
[ترجمه ب گنج جو] کوچک ترین ظرفیتی در مقابل هر گونه شوخی و مزاح رو نداره.
|
[ترجمه گوگل]او تحمل هیچ گونه شوخی را نداشت
[ترجمه ترگمان]او از هیچ گونه شوخی و شوخی خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some children have a low tolerance for boredom.
[ترجمه گوگل]برخی از کودکان تحمل کمی برای کسالت دارند
[ترجمه ترگمان]برخی از کودکان نسبت به ملالت، تحمل کم دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He has a sense of humour plus tolerance and patience.
[ترجمه گوگل]او دارای حس شوخ طبعی به علاوه تحمل و صبر است
[ترجمه ترگمان]او حس شوخ طبعی به علاوه شکیبایی و شکیبایی را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Human beings have limited tolerance of noise.
[ترجمه گوگل]تحمل انسان در برابر سر و صدا محدود است
[ترجمه ترگمان]انسان ها تحمل سر و صدا را محدود کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some people say schools need to teach tolerance of alternative lifestyles.
[ترجمه گوگل]برخی افراد می گویند که مدارس باید تحمل شیوه های زندگی جایگزین را آموزش دهند
[ترجمه ترگمان]برخی افراد می گویند که مدارس باید تحمل سبک زندگی جایگزین را آموزش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Tolerance is an essential ingredient for a happy marriage.
[ترجمه گوگل]بردباری یک عنصر ضروری برای یک ازدواج شاد است
[ترجمه ترگمان]تحمل یک جز ضروری برای ازدواج سعادتمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As the addict's tolerance increases, he requires ever larger doses of the drug.
[ترجمه گوگل]با افزایش تحمل معتاد، او به دوزهای بیشتری از دارو نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]با افزایش تحمل معتاد، او به دوزهای بالاتر مواد مخدر نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Tolerance is one of her many strengths.
[ترجمه گوگل]بردباری یکی از نقاط قوت اوست
[ترجمه ترگمان]تحمل یکی از نقاط قوت اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. My tolerance of heat is considerably greater after having lived in the Far East for a couple of years.
[ترجمه گوگل]تحمل من نسبت به گرما پس از چند سال زندگی در خاور دور بسیار بیشتر است
[ترجمه ترگمان]تحمل گرما پس از زندگی در خاور دور به مدت چند سال بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Many old people have a very limited tolerance to cold.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد مسن تحمل بسیار محدودی نسبت به سرما دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد سالخورده تحمل بسیار محدودی نسبت به سرما دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بردباری (اسم)
philosophy, toleration, fortitude, bearing, tolerance, patience, longanimity

اغماض (اسم)
connivance, tolerance

تحمل (اسم)
forbearance, toleration, tolerance, endurance, longanimity

تاب (اسم)
swing, sway, glow, tolerance, patience, twist, insinuation, kink

سعه نظر (اسم)
perspective, tolerance

قدرت تحمل نسبت به دارو یا زهر (اسم)
tolerance

تخصصی

[عمران و معماری] رواداری - مجال - خورند - مرز گذشت - تحمل - انحراف
[برق و الکترونیک] رواداشت، محدوده خطا، تلرانس - تحمل پذیری انحراف مجاز از مقدار معین شده که بر حسب مقادیر واقعی یا اغلب به صورت در صدی از مقدار نامی بیان می شود .
[مهندسی گاز] حدمجاز
[صنعت] تلرانس، خطا، حد قابل قبول خطا - انحراف مجاز از یک استاندارد یا اندازه اسمی که در بردارنده اندازه، شکل و عملکرد می باشد.
[نساجی] رواداری - دقت تنظیم - دقت ساخت
[ریاضیات] خطای مجاز، حد مجاز خطا، مقدار خطا، تحمل، مجاز
[پلیمر] بادخوری، لقی، حد مجاز

انگلیسی به انگلیسی

• endurance, broad-mindedness, indulgence; act of tolerating something (such as pain or difficulty)
tolerance is the quality of letting other people say and do as they like, even if you do not agree or approve of it; used showing approval.
tolerance is the ability to bear something painful or unpleasant.
if someone or something has tolerance to a substance, they are exposed to it so often that it does not have very much effect on them.

پیشنهاد کاربران

Tolerance. ( n ) . 1
Tolerate. ( v ) . 2
تحمل، طاقت، دوام، مقاوت
تحمل کردن، دوام اوردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : tolerate
اسم ( noun ) : toleration / tolerance
صفت ( adjective ) : tolerable / tolerant
قید ( adverb ) : tolerably
آستانه ی تحمل
- واژه مصوب و بسیار متداول "رواداری" است. تحمل پذیری.
_تولرانس یا رواداری اختلاف بین بزرگترین و کوچکترین مقدار نیست. بلکه میزان انحراف یا اختلاف یک کمیت نسبت به مقدار استاندارد و اسمی آن می باشد. مثلا طول یک میز باید 1 متر باشد حالا به سازنده می گن اگر شما سه میلی متر بزرگتر یا دو میلیمتر کوچکتر هم بسازی قابل قبوله. این 3 و 2 - تولرانس یا رواداری بالا و پایین است.
...
[مشاهده متن کامل]

_توانایی یا تحمل بدن در برابر ورود یک ماده مضر مثل سم
_توانایی بدن برای سازگاری با یک دارو یا حتی عضو پیوندی
_تحمل پذیرش تجربه های درد ناک و ناخوشایند در زندگی
_توانایی پذیرش عقاید و باورهایی مخالف با باورهای خود

tolerance
در دارو و پزشکی به معنی مقاومت همانند مقاومت دارویی
مدارا
در حالت اسم: بردبار، صبور
tolerance ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: تحمل
تعریف: توان یک گیاه یا حیوان در تولید بیشتر در مجاورت یک عامل بیماری یا آفت یا تنش محیطی
هَمشَکیبایی = شکیبا بودن دربرابر همدیگر.
در برنامه فتوشاپ به معنی شدت ( شدت رنگ نواحی انتخاب شده )
تحمل
انتقاد پذیری
tolerance در برنامه های گرافیکی اصولا به میزان آزادی در انتخاب نواحی گفته می شود و یه جورایی میشه حساسیت ترجمش کرد .
حدمجاز - حدود
مدارا، رواداری، بردباری، سازگاری، شکیبایی، گذشت، لوطی گری، پذیرش، جایز شماری
. . . generosity towards friends , tolerance toward enemies
. . . با دوستان مروت با دشمنان مدارا
the government's tolerance of political dissenters
...
[مشاهده متن کامل]

رواداری مخالفان سیاسی توسط دولت
the basis of tolerance is the knowledge that there might be truth in opponents' ideas too
اساس مدارا این وقوف است که ممکن است عقاید مخالفان هم حاوی حقیقت باشد.
آزادگی، دگراندیش پذیری
تاب، تحمل، طاقت، قدرت تحمل، تاب تحمل، مقاومت
the degree of work tolerance of a diseased heart
میزان قدرت تحمل کار قلب بیمار
a plant's heat tolerance
قدرت تحمل حرارت توسط یک گیاه
I don't have any tolerance for liars
اصلا تاب تحمل دروغگوها را ندارم.

درصد حساسیت
در الکترونیک ضریب خطا
تحمل کردن
قبول کردن چیزی با اینکه با آن نظر مخالف باشی
تلرانس درسته تلورانس.
منظور دامنه تغیرات یه عدد هست

تاب آوری
ایرادپذیری ، خطاپذیری
بازه پذیرش/مُجاز
دامنه پذیرش/مجاز
تلورانس: این کلمه در واقع غلط مصطلحی است که به جای تولرانس به کار می رود. معادل انگلیسی آن Tolerance می باشد و به معنی میزان تفاضل بزرگترین و کوچکترین مقادیر مجاز می باشد.
به دامنه تغییرات یک کمیت تلرانس گفته میشود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس