95 1561 100 1 throw oneself into (با حرارت و پشتکار) به کاری پرداختن، دست به کار شدن معنی کلمه throw oneself into به انگلیسی throw oneself into• start energetically, buckle down (to work) throw oneself into را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران farimoon تمام توجه خود را معطوف کاری کردن معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها زهرا روشنی > Lipemia رومینا بهار > extreme interview فرهنگ > شاربن حسین > نسک (گلباف) 🖤MANI🖤 > depart 🖤MANI🖤 > departer فردی شکست خورده > تمام عقلی سپهر صدیقی نژاد > co text نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته حمیدرضا دادگر_فریمانFarhoodعلی حیدرFigureامین آریامحمدرضا ایوبی صانعمحمد حاتمی نژادSeyyedalith فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته حی داور بنده پروری بگسست نام کره ای رهگذران رب جلیل نگون اقبال غلتید