tasteful

/ˈteɪstfəl//ˈteɪstfəl/

معنی: با سلیقه، خوش ذوق، خوش سلیقه، با ذوق
معانی دیگر: پر سلیقه، با سلیقه درست شده، خوشمزه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tastefully (adv.), tastefulness (n.)
(1) تعریف: demonstrating good taste.
مترادف: cultured, discerning, discriminating, polite, proper, refined, understated
متضاد: cheap, distasteful, gaudy, loud, tacky, tasteless, vulgar
مشابه: chic, comme il faut, decorous, elegant, fitting, gracious, respectable, sophisticated, subtle, tactful

- tasteful attire
[ترجمه گوگل] لباس خوش سلیقه
[ترجمه ترگمان] آرایش غلیظی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: full of flavor; tasty.
مترادف: delicious, flavorful, savory, tasty
متضاد: savorless, tasteless
مشابه: appetizing, delectable, palatable, scrumptious, toothsome, yummy

- a tasteful meal
[ترجمه گوگل] یک غذای خوش طعم
[ترجمه ترگمان] یه غذای خوش مزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Most of the furniture was quite tasteful.
[ترجمه گوگل]اکثر مبلمان کاملا سلیقه ای بود
[ترجمه ترگمان]بیشتر اسباب و اثاث قشنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The gift store sells both tasteful gifts and cheap schlock.
[ترجمه گوگل]فروشگاه کادو هم هدایای خوش سلیقه می فروشد و هم شلاک ارزان
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه هدیه هم هدایای تجملی و هم schlock ارزان می فروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The decor is tasteful and restrained.
[ترجمه گوگل]دکور با سلیقه و ممتنع است
[ترجمه ترگمان]دکوراسیون (دکوراسیون)شیک و مهار نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's very tasteful, their house, but I can't help thinking it lacks a little character.
[ترجمه گوگل]خونه شون خیلی خوش سلیقه هست ولی نمیتونم فکر نکنم یه کم شخصیت نداره
[ترجمه ترگمان]خیلی خفنن، خونه اونا، اما من نمیتونم به این فکر نکنم که یه کم به یه شخصیت کم احتیاج داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dressed in variations of tasteful black, the petite blond actress looks like an Armani study of low-key swank.
[ترجمه گوگل]این هنرپیشه بلوند ریزه اندام که در رنگ‌های مشکی خوش ذوقی به تن دارد، شبیه یک آرمانی است که در مورد سوانک کم‌کلاس مطالعه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این هنرپیشه کوچک مو بوری که با تغییر لباس به صورت شیک پوشیده شده بود، به نظر می رسد که یک مطالعه آرمانی از swank با کلید پایین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The house is newly furnished with tasteful things.
[ترجمه گوهری] خانه به تازگی با سلیقه چیده شده است
|
[ترجمه گوگل]خانه نو مبله با چیزهای خوش سلیقه
[ترجمه ترگمان]خانه تازه با چیزهای کوچک مجهز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His apartment was a tasteful disappointment, clashing with his tawdry appearance.
[ترجمه گوگل]آپارتمان او ناامید کننده ذوقی بود، و با ظاهر نازک او در تضاد بود
[ترجمه ترگمان]آپارتمانش نا امید کننده ای بود و با ظاهر پر زرق و برق او برخورد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gray, a prosperous-looking lawyer in his tasteful dark suits, asked for the presidential apology and brought the survivors to Washington.
[ترجمه گوگل]گری، وکیلی با ظاهر مرفه با کت و شلوارهای تیره خوش ذوق خود، از رئیس جمهور عذرخواهی کرد و بازماندگان را به واشنگتن آورد
[ترجمه ترگمان]\"گری\"، یک وکیل موفق در کت و شلوار تیره خود، خواهان عذرخواهی رئیس جمهور شد و بازماندگان را به واشنگتن آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She wore an immaculate grey suit and a tasteful, blue woven hat.
[ترجمه گوگل]او یک کت و شلوار خاکستری بی عیب و نقص و یک کلاه بافته شده آبی و خوش سلیقه به سر داشت
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار خاکستری بی نقص پوشیده بود و کلاه گرد و آبی رنگ پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The room is filled with tasteful furnishings and original artworks.
[ترجمه گوگل]اتاق مملو از مبلمان با سلیقه و آثار هنری بدیع است
[ترجمه ترگمان]اتاق پر از اثاثیه شیک و آثار هنری اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The furniture was old but tasteful, the walls hung with portraits.
[ترجمه گوگل]مبلمان قدیمی اما با سلیقه بود، دیوارها با پرتره آویزان بودند
[ترجمه ترگمان]اسباب و اثاثیه کهنه بود ولی زیباتر از آن بود که دیوارها با تصاویر آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On a slightly more tasteful note, as of this month the £40 software voucher reward is being scrapped.
[ترجمه گوگل]در یک یادداشت کمی سلیقه ای تر، از این ماه، پاداش کوپن نرم افزاری 40 پوندی در حال لغو شدن است
[ترجمه ترگمان]با توجه به این نکته که در این ماه، یک جایزه voucher ۴۰ پوندی کنار گذاشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A tasteful inch of white cuff protruded from beneath his black suit coat.
[ترجمه گوگل]یک اینچ خوش سلیقه از سرآستین سفید از زیر کت کت و شلوار مشکی او بیرون زده بود
[ترجمه ترگمان]یک آستین پیراهن سفیدی از زیر کت و شلوار سیاهش بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Here are those tasteful synth parts, crystalline saxophones, and aching, hurt vocals in unashamed full-frontal exposure.
[ترجمه گوگل]در اینجا آن قطعات مصنوعی خوش ذوق، ساکسیفون های کریستالی، و آوازهای دردناک و دردناک در نوردهی تمام جلوی بی شرمانه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در اینجا آن قطعات با طعم دار، saxophones کریستالی، و صدای دردناک، خواننده آزار دهنده در مواجهه کامل و بدون خجالت آشکار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Almost by accident, Bob discovered that by having tasteful furnishings in apartments, they were easier to rent.
[ترجمه گوگل]تقریباً به طور تصادفی، باب متوجه شد که با داشتن اثاثیه با سلیقه در آپارتمان ها، اجاره آنها آسان تر است
[ترجمه ترگمان]باب تقریبا با تصادف کشف کرد که با اثاثیه لوکس در آپارتمان، اجاره کردن آن ها آسان تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با سلیقه (صفت)
elegant, stylish, tasteful

خوش ذوق (صفت)
talented, gifted, tasteful

خوش سلیقه (صفت)
stylish, tasteful

با ذوق (صفت)
tasteful, virtuosa

انگلیسی به انگلیسی

• tasty, delicious; exhibiting good taste
something that is tasteful is attractive and elegant.

پیشنهاد کاربران

✅با سلیقه درست شده
✅خوش سلیقه
?Have you ever bought a mirror
A girl couldn’t survive without a decent pocket mirror which is portable and convenient bring along anywhere. Collecting these small pieces of art is one of my hobbies, too. Whenever I am in good mood, I usually wander around some flea markets to pick up some of these vintage, yet ⭐tasteful accessories⭐ for myself or as gifts for friends and family. There are at least ten pocket mirrors in my possession which are beautifully designed with different unique patterns
...
[مشاهده متن کامل]

Tasty or elegant
توجه کنیم که tasteful برای لباس، مبلمان، اتاق و . . به کار میرود به معنای خوش سلیقه و خوش قریحه هست.
برای غذا از tasty استفاده میکنیم. اما نکته قابل اهمیت اینه که متضاد این دو tasteless هست.
مثال
...
[مشاهده متن کامل]

tasteful furnishings مبلمان خوش سلیقهچیده شده یا انتخاب شده
و She cooks tasty food. غذاهای خوشمزه ای میپزه.
Airplane food is always tasteless غذاهایی که در هواپیما سرو میشن همیشه بی مزه هستند.
I think modern architecture is tasteless به نظرم معماری امروزی خیلی خوش ذوق و خوش قریحه نیست.

کار با سلیقه و تر و تمیز
Tasteful things are elegant, appropriate, or aesthetically pleasing.
A tasteful and well - done tattoo
این کلمه برای غذا استفاده نمیشه
برای خوشمزگی غذا میتونید از tasty استفاده کنید
بنابراین tasty و tasrful متفاوتن
خوش ذوق خوش سلیقه ☺️
از روی سلیقه وتهیه شدن ، باذوق خوش ذوق ، خوشمزه
بهترین نوشیدنی گوارا خوشمزه
The best delicious gustatory drink

بپرس