talk down

/tɔːkˈdaʊn//tɔːkdaʊn/

معنی: ساکت کردن، از روبردن
معانی دیگر: 1- (با بلند یا موثرتر یا مستدل تر حرف زدن) خاموش کردن، مجبور به سکوت کردن، دهان کسی را بستن 2- (هواپیما -با دستورات شفاهی) خلبان را در فرود یاری دادن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to belittle; underestimate.
مترادف: downplay, minimize, underestimate, undervalue
مشابه: depreciate, lowball

- He tried to talk down her part in their success.
[ترجمه گوگل] او سعی کرد نقش او را در موفقیت آنها کم رنگ کند
[ترجمه ترگمان] سعی کرد در موفقیت خود با او صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. If you do not talk down to a child, it will assuredly talk up to you.
[ترجمه گوگل]اگر با کودکی ساده صحبت نکنید، مطمئناً با شما صحبت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اگر با یک بچه حرف نزنید، به طور قطع با شما حرف خواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I wish politicians wouldn't talk down to us as if we were idiots.
[ترجمه گوگل]ای کاش سیاستمداران طوری با ما حرف نمی زدند که انگار ما احمق هستیم
[ترجمه ترگمان]کاش سیاستمداران با ما مثل احمق ها حرف نمی زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't talk down to me.
[ترجمه گلناز] منو دست کم نگیر
|
[ترجمه گوگل]با من حرف نزن
[ترجمه ترگمان]با من حرف نزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You shouldn't talk down your own achievements.
[ترجمه ستاره] شما نباید دستاوردهای خود را کم اهمیت جلوه دهید.
|
[ترجمه گوگل]شما نباید از دستاوردهای خود صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]تو نباید درباره دلاوری های خودت حرف بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The material was written to inform, but not talk down to, consumers.
[ترجمه گوگل]مطالب برای اطلاع رسانی، اما نه صحبت کردن با مصرف کنندگان نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]مطالب نوشته شده بود تا به آن ها اطلاع داده شود، اما با آن ها صحبت نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Let us not constantly try to talk down the coal industry.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهیم مدام سعی کنیم در مورد صنعت زغال سنگ صحبت کنیم
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید دائما در مورد صنعت زغال سنگ صحبت نکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many talks fail because speakers talk down or over the heads of their audience.
[ترجمه گوگل]بسیاری از گفتگوها با شکست مواجه می شوند، زیرا سخنرانان با کمال میل یا بالای سر مخاطبان خود صحبت می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مذاکرات به این دلیل شکست می خورند که speakers صحبت می کنند و یا بر سر مخاطبین خود صحبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One after another their ideas were talk down.
[ترجمه گوگل]ایده های آنها یکی پس از دیگری به گوش می رسد
[ترجمه ترگمان]یکی پس از دیگری اندیشه های خود را در میان نهاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is unwise for a lecturer to talk down to his audience.
[ترجمه گوگل]عاقلانه نیست که یک سخنران با مخاطبان خود صحبت کند
[ترجمه ترگمان]این کار عاقلانه ای نیست که یک سخنران با مخاطبین خود صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't talk over their heads or talk down to them.
[ترجمه گوگل]بالای سرشان حرف نزنید و با آنها صحبت نکنید
[ترجمه ترگمان]از بالای سرشان حرف نزنید و با آن ها حرف نزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Top tip? Never underestimate your students and never talk down to them.
[ترجمه گوگل]نکته برتر؟ هرگز دانش آموزان خود را دست کم نگیرید و با آنها صحبت نکنید
[ترجمه ترگمان]سر بالا؟ هرگز students را دست کم نگیرید و هرگز با آن ها صحبت نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You'll never get the best price if you talk down to them.
[ترجمه گوگل]اگر با آنها صحبت کنید، هرگز بهترین قیمت را نخواهید داشت
[ترجمه ترگمان]اگر با آن ها حرف بزنی بهترین قیمت ها را نخواهی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How dare you talk down to me like this?
[ترجمه گوگل]چطور جرات میکنی با من اینطوری حرف بزنی؟
[ترجمه ترگمان]چطور جرات می کنی اینجوری باه ام حرف بزنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They can " talk down " the pilot to the point where he can actually see the runway.
[ترجمه گوگل]آن‌ها می‌توانند با خلبان آنقدر صحبت کنند که بتواند باند فرودگاه را ببیند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند از \"خلبان تا جایی که بتواند باند فرودگاه را ببیند\" صحبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was usually available for comment and did not talk down to journalists.
[ترجمه گوگل]او معمولاً برای اظهار نظر در دسترس بود و با خبرنگاران صحبت نمی کرد
[ترجمه ترگمان]او معمولا برای اظهار نظر در دسترس بود و با روزنامه نگاران صحبت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساکت کردن (فعل)
conciliate, calm, appease, soothe, quiet, still, silence, pacify, quieten, shush, talk down

از رو بردن (فعل)
talk down

پیشنهاد کاربران

به چالش کشیدن
You should not talk down to the audience and Overlook Them ; On the contrary ; No matter how they r dressed ( regardless of their outfit ) you need to talk and behave them respectfully. بجای. نگاه کردن
...
[مشاهده متن کامل]
از بالا به پایین و حقیر. شمردنشان ، بایدبرایشان احترام قایل شد و صرفنظر از پوشش و ظاهرشان ؛ با ایشان. موئدبانه برخورد. و. صحبت. نمود ❤️

حرف زدن با حالت دست کم گرفتن
جوری حرف بزنی که انگار طرف از شما کم تر می فهمه یا باید آسون حرف بزنین تا بفهمه ( الزاما معنی بدی نداره ) مثلا با بچه ها باید آسون تر حرف زد و سطح سختی رو پایین آورد
بد حرف زدن طوری که طرف مقابل از شما کمتره یا بی عرضه تره
talk to the person as if
they were inferior,
stupid, or
incompetent
با کسی بد حرف زدن
از رو بردن
منفی صحبت کردن
نادیده گرفتن
کم اهمیت جلوه دادن
از روی غرور با کسی حرف زدن
از سر تحقیر با کسی حرف زدن
talk down to somebody= کسی را با حرف تحقیر کردن، با تحقیر، با کسی حرف زدن

بدگویی کردن
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
to talk about someone or something in a way that makes people think they are not as good as they really are
ضایع کردن طرف مقابل
دست کم گرفتن
تماس پایین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس