take away from take away from را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران سودا کاستن از... پریزاد کرباسی فراگرفتن، آموختن، دستگیر کسی شدن عباس نعمتی فر کاستن از (ارزش یا میزان موفقیت یا اثر مثبت چیزی)I don't want to take away from his achievements, but he couldn't have done it without my help.A few hooligans couldn’t take away from the team’s success.The disagreement between the two men should not take away from their accomplishments. دکتر سعیدی دور کردن از سهیل محروم کردن از = they want to take awaye me from helping children معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها حسین طاهری > گعده ارسلان رحمتی > Tablecloth Fahime > re enactment سامان حیدری > Čare کیانا > گردن کشان Parisa 💕 > peel یوسف > sympathoadrenal تارا > I'm busy نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته پارسا حیدری حمیدرضا دادگر_فریمانمحمدرضا ایوبی صانعرهگذرFarhoodA.C.E🌀👑❄⚡🌊🌟 Dark Light 🌟🌊⚡❄👑🌀di darkestar فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته تحسین آمیز پرفروغ مرساد ستوده اند آتریسا cruise binoculars یارا